برای رشد کسبوکارها سرمایههای گوناگونی اهمیت دارند. یعنی نهتنها سرمایهگذاری مالی، بلکه افزودن داراییهای ارتباطی یک کسبوکار نیز میتواند یک سرمایهگذاری کلیدی و ضروری باشد. این موضوع زمانی بیشتر حائز اهمیت مینماید که وضعیت اجتماعی و اقلیمی به آن دامن بزند. به بیان دیگر، بهطور خاص درمورد ایران شکافهای میان دولت-ملت سبب میشود که سرمایۀ اجتماعی در جامعۀ معاصر ایرانی مخدوش باشد؛ در چنین شرایطی، ساختارهای متمرکز و عمودی و صُلب، فضای پویا و منعطف و متکثر را از بین میبرد. جامعۀ مدنی به کمک ابزارهای دیجیتالی، تمایل بسیاری برای خودابرازی و کنشگری فعال خواهد داشت؛ اما ساختار مانع چنین تحرکی خواهد شد. این وضعیت، شرایطی را سبب میشود که جامعهشناسان آن را ذرهایشدن جامعه مینامند؛ یعنی وضعیتی که در آن افراد ترجیح میدهند حلقههای اعتمادشان را کوچکتر کرده و اهداف خود را بهصورت فردی دنبال کنند. استدلالی که چنین وضعیتی را توجیه میکند میتواند اتکا به درآمدهای نفتی در حکومتها و بینیازی آنها به مردم (برای نمونه بینیاز از جلب اعتماد جامعه برای دریافت مالیات) باشد. بر همین اساس است که افراد در برقراری ارتباطات افقی ناتوان بوده و همافزایی با دیگران در زیست اجتماعی را کمتر میآموزند [[1]].
با این مقدمه، این مقاله، مقالۀ دوم از بخش دوم این پرونده، به بررسی این میپردازد که گردآوری و داشتن این نوع سرمایه برای کسبوکارها چه اهمیتی دارد. در بخش اول پرونده، با عنوان مرثیهای بیاشک بر مرگ عموزنجیرباف، پیرامون ماهیت و تشکیل سرمایۀ اجتماعی صحبت شده است که محل بحث اصلی در این بخش پرونده است.
ادامه مطلب