یادداشت‌ها

مشترک خبرنامه هاتف شوید

هاتف‌نامه

نامه‌های ما به شما، برآمده از اندیشه‌های ماست.

پارادوکس سیاست‌زدایی

6 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است.

مقدمه

مذاکرات دربارۀ برجام در جریان است اما همه‌چیز در سکوت خبری به سر می‌برد. با توجه به سیل اخبار پیرامون برجام در دولت قبلی و سکوت خبری در دولت فعلی به نظر می‌رسد که سیاست دولت و حاکمیت در مورد برجام این است که مذاکرات کاملاً در سکوت خبری برگزار شوند تا فضای رسانه‌ای هزینه‌سازی نکند. اما این سکوت خبری برای هزینه‌زدایی از مذاکرات را باید در یک پازل بزرگ‌تر مشاهده کرد. تلاشی با هدف سیاست‌زدایی از جامعۀ ایران.

از سال 88 به بعد ما شاهد یک پروژۀ کلان سیاست‌زدایی از جامعۀ ایران هستیم. هزینه‌های سیاسی ایجادشده در سال 88 سبب شد که حاکمیت و به‌طور خاص نهادهای امنیتی پروژۀ کلانی را با هدف سیاست‌زدایی دنبال کنند. جلوۀ این پروژه در دانشگاه‌ها کاملاً قابل‌رؤیت است. مسأله به یکی از طرفین سیاسی مصطلح نیز تقلیل پیدا نمی‌کند. سیاست‌زدایی پروژۀ کلانی است که به علی‌الظاهری تمامی بازیگران سیاسی حاضر در عرصه نسبت به آن اجماع دارند.

اما در دل سیاست‌زدایی پارادوکسی نهفته است که خلاف خواست سیاست‌مداران ایرانی است. پارادوکسی که در نهایت مناسبات را خلاف خواست حاکمیت پدرسالار پیش می‌برد و عرصه را در بلندمدت برای او تنگ‌تر می‌کند و هزینه‌زایی بیشتری برای او به همراه دارد. اما پیش از ارزیابی نتایج این سیاست‌زدایی اجازه دهید کمی به ریشه‌های آن بپردازیم. چرا دولت ایرانی هدف کلان سیاست‌زدایی از جامعه را دنبال می‌کند؟

سیاست‌زدایی و امر سیاسی
سیاست‌زدایی و امر سیاسی

علل پروژۀ سیاست‌‌زدایی

مناسبات دولت و ملت در ایران به‌شدت تحت تأثیر نهاد امنیت است. نهاد امنیت پیش از هر چیز ثبات حاکمیت را طلب می‌کند و سپس برایش ثبات دولت‌ملت در عرصه بین‌الملل موضوعیت دارد. عدم درک این نکته ما را از یک خوانش رئالیستی از عرصۀ سیاست دور می‌کند. نهاد امنیت، در دل نهاد دولت جای دارد و انتظار این که خواستار چیزی جز ثبات حاکمیت باشد، خلاف هویت و خاستگاه او است. البته نهاد امنیت به مرور زمان به رسالتی بنیادین‌تر از حفظ دولت نیز می‌رسد و آن حفظ ثبات و بسط قلمرو خود نهاد امنیت است. نهادها با هدف برآورده‌ساختن کارکرد مشخصی تأسیس می‌شوند اما پس از تأسیس و استقرار هدفی بنیادین‌تر از آن کارکرد تأسیسی را دنبال می‌کنند و آن بقا و بسط قلمرو همان نهاد است. تنها یک نظم سیاسی بالغ است که می‌تواند این غریزۀ نهفته در نهادها را مدیریت کند و آن را با هدف بقا و بسط سیستم مرجع هدایت کند.

از سال 57 تاکنون، شرایط داخلی و مناسبات بین‌المللی حاکمیت و نهاد امنیت را بر آن داشته که نگرشی تهدیدمحور اتخاذ کند. این نگرش تهدیدمحور به مرور زمان با شکاف میان دولت و ملت عجین شده و سیاسی‌بودن ملت را عاملی خلاف ثبات دولت و تبع آن نهاد امنیت تلقی می‌کند. همین نکته سبب شده که یک پروژۀ کلان مهندسی اجتماعی با هدف سیاست‌زدایی از جامعه توسط حاکمیت از سال 88 به بعد دنبال شود. وقایع سال 96 و 98 هم مزید بر علت شدند و میل دولت به سیاست‌زدایی را تشدید کرده است.

پیامدهای پروژۀ سیاست‌زدایی

در دل سیاست‌زدایی یک پارادوکس مخرب نهفته است و آن سیاسی‌ساختن همه‌چیز است. وقتی دولت پروژۀ سیاست‌زدایی را دنبال می‌کند به مرور زمان همه‌چیز سیاسی می‌شود. اقتصاد سیاسی می‌شود؛ فرهنگ سیاسی می‌شود؛ فقر سیاسی می‌شود؛ موی زنان سیاسی می‌شود؛ نفس کشیدن سیاسی می‌شود و در نهایت وقتی به سراغ مردم می‌رویم همواره دولت را مقصر می‌دانند. این پارادوکس نهفته در پروژۀ سیاست‌زدایی حیات انسانی را به شکلی رادیکال‌تر سیاسی می‌سازد. اما چرا این اتفاق می‌افتد؟ چطور سیاست‌زدایی همه چیز را سیاسی می‌کند؟ آن هم به شکلی مخرب؟

ماحصل سیاست‌زدایی، بی‌زبان‌شدن سیاست است. سیاست‌زدایی سبب می‌شود که سیاست به پشت‌پرده محدود شود و مجال گفت‌وگو درمورد سیاست را تنگ می‌کند. این تنگ‌شدن عرصه بر گفت‌وگوی سیاسی آن را بی‌زبان می‌سازد و هاله‌ای دور آن می‌پیچد که کم‌وکیف و حدودوثغور آن سرتاسر در ابهام است. ماحصل این ابهام آن است که امر سیاسی و مناسبات قدرتِ پنهان متعلق انگشت اشارۀ همگان می‌شود. همگان دولت را به خاطر شرایط نابسامان مقصر می‌دانند. اما این تمام ماجرا نیست به‌علت شکل‌گرفتن تنگنای زبانی در مورد مسائل سیاسی، توان حل مسأله از جامعه سلب می‌شود و بحران روی بحران تلنبار می‌شود.

ماحصل چیست؟ کورشدن ارادۀ مردم به‌تبع سیاست‌زدایی و این کورشدن ارادۀ مردمی، مردم را به توده‌ای سرگشته و ویرانگر مبدل می‌سازد. دقیقه‌ای که خلاف خواست همان سیاست‌گذاری است که پروژۀ سیاست‌زدایی مدنی را دنبال می‌کند.

راه چاره چیست؟

راه چاره چیست؟ چطور می‌توان از آثار مخرب پروژۀ سیاست‌زدایی مدنی گریخت؟ تنها راه، زبان‌بخشی به امر سیاسی است و بازکردن راه تشکل‌یابی مدنی. بدون تشکل‌یابی مدنی و بازگشایی گفتار عمومی در باب امر سیاسی، مردم همان ارادۀ کور و ویرانگری هستند که راهی جز اعتراض خیابانی ندارند. دولت باید راه تبدیل‌کردن مخالفان اپوزیسیون به صدا را باز بگذارد تا آن‌ها به شیوه‌ای سازنده به مرور زمان بدیل‌هایی در درون ساختار کنونی قدرت برای گذار نرم به سوی اصلاح مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراهم کنند. جامعۀ تشکل‌یافته و توانمند می‌داند که چطور با دولت گفت‌وگو کند و مسائل خود را در بلندمدت حل کند اما جامعۀ توده‌ای که زبان سیاست را نمی‌داند، کور و ویرانگر است و خلاف منافع دولت.

مطالب مرتبط...

جنگ مادر همه چیز است

گشایش در تنگنای حکمرانی؛ نقادی نوشتار حکمرانی در تنگنا نوشتۀ محمد زرهانی

9 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. آنچه در این سطور می‌آید، محصول نقادی نوشتار حکمرانی در تنگنا است که توسط دوست عزیزم محمد زرهانی نگاشته شده است. زرهانی به‌خوبی از یک بحران و مشکلات بنیادی در وضعیت حکمرانی کشور صحبت می‌کند. وضعیتی که آن را تنگنا می‌نامد.

ادامه مطلب »
سیاست‌گذاری با نگاهی به فیلم 12 مرد خشن

هیئت سیاست‌گذار؟ هیئت منصفه؟ بازخوانی محتوای فیلم «دوازده مرد خشمگین» در «سیاست‌گذاری»

11 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. این متن یک بازخوانی شخصی از محتوای فیلم «دوازده مرد خشمگین» در «سیاست‌گذاری» است. دوازده مرد وارد اتاقی می‌شوند که باید در آن تصمیم بگیرند که آن متهم هجده‌ساله که آن بیرون روی آن صندلی نشسته، اعدام بشود یا نشود. هیچ

ادامه مطلب »
سلمان رشدی و جان بولتون

ترور، مذاکره و بی‌تفاوتی

7 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. (توجه: این یادداشت در تاریخ 13شهریور1401 و دوهفته پیش از آغاز اعتراضات شهریور1401 نوشته شده است.) ماجرای ترورهای سه‌گانه مدتی است فضای مذاکرات برجام را در سکوت رصد می‌کنم. نقش بازیگران مختلف در فرایند چانه‌زنی، معادلۀ چندوجهی و پیچیده‌ای را پیش

ادامه مطلب »
زنان در کنار مجسمه چکمه‌های رضاشاه در کاخ سعدآباد

زیر سایۀ پهلوی اول (قسمت اول)

9 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. چرا کشف حجاب مهم است؟ دورۀ پهلوی اول از تأثیرگذارترین دوره‌های تاریخ ایران بر وضعیت فعلی ماست. پهلوی اول دو ویژگی را همزمان داشت: اول، استبداد سیاسی و دوم مدرن‌سازی جامعه ایران. هر دوی این ویژگی‌ها باعث شد که نه‌تنها سیاست،

ادامه مطلب »
جنبش حقوق زنان و حجاب

چه شد که حجاب اجباری شد؟ (قسمت دوم)

15 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. مقدمه در مطلب پیشین (چه شد که حجاب، اجباری شد؟ قسمت اول)، به مسئلۀ «کشف حجاب» در دورۀ پهلوی اول پرداختیم. این پدیده آن‌قدر در طول تاریخ معاصر ایران اهمیت دارد که شاید کمتر فعال سیاسی و اجتماعی در مورد آن

ادامه مطلب »
کشف حجاب و استفاده از کلاه در دوره رضاشاه

زیر سایه پهلوی اول (قسمت سوم)

11 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. مقدمه سیاست کشف حجاب را نباید صرفا با این عنوان تفسیر کرد که قصد دولت این بوده که زنان را از پس پرده بیرون بیاورد. چراکه از سال‌ها پیش بسیاری از زنان شروع به این کار کرده بودند؛ همچنین برخی از

ادامه مطلب »
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اندیشکده هاتف

© ۱۳۹۷ – تاکنون | اندیشکده هاتف