یادداشت‌ها

مشترک خبرنامه هاتف شوید

هاتف‌نامه

نامه‌های ما به شما، برآمده از اندیشه‌های ماست.

مرثیه‌ای بی‌اشک بر مرگ‌ عمو زنجیرباف (بخش دوم: سرمایۀ اجتماعی چگونه تشکیل می‌شود؟)

20 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است.

در قسمت اول این مجموعه‌یادداشت، به این پرسش پاسخ داده شد که سرمایۀ اجتماعی چیست و چه دسته‌بندی‌ها و انواع و مفاهیمی به فهم‌ ما از این مفهوم کمک می‌کنند. در این بخش درخصوص منابعی که سرمایۀ اجتماعی را تشکیل می‌دهند مباحثی مطرح شده است.

رویکرد از بالابه‌پایین

نظریه‌های متنوعی معتقدند که سرمایۀ اجتماعی از بالابه‌پایین (یعنی از سوی ساختارهای سیاسی و اجتماعی) تشکیل شده و از همین طریق نیز از بین می‌روند. این نظریه‌ها معتقدند که رهبران سیاسی این توانایی و ظرفیت را دارند که با عملکرد مناسب فردی و نهادی، اعتماد اجتماعی را جلب کنند و به شهروندان این اطمینان را بدهند که نهادهای عمومی بی‌طرف هستند. نتیجۀ این رفتار، از دید این نظریه‌پردازان، این است که اعتماد عمومی سرریز کرده و به روابط متقابل شهروندان نیز سرایت می‌کند [[1]]. در این دیدگاه سرمایۀ اجتماعی خروجی‌ یک رفتار دانسته می‌شود که منشأ آن از سوی دولت‌ها بوده و نتیجۀ آن تغییر رفتار شهروندان است: سرمایۀ اجتماعی یک متغیر وابسته و نتیجۀ تحمیل‌گری یا تسهیل‌گری‌ محیط‌های نهادی‌ست. در حمایت از این رویکرد، یعنی وابستگی‌ سرمایۀ اجتماعی‌ یک جامعه به رفتارها و نهادهای سیاسی، گفته می‌شود زمانی‌که اهداف سیاسی و سخت‌گیری‌ها در عضویت در شبکه‌ها وجود داشته باشد، جریان دانش و اطلاعات نیز محافظه‌کارانه‌تر خواهد شد [[2]]. برخی از این نهادها، که می‌توانند توسط قوانین و به‌صورت از بالابه‌پایین تقویت شده یا تخریب شوند، عبارت‌اند از [[3]]:

رویکرد بالابه‌پایین و پایین‌به‌بالا در جامعه (این تصویر را هوش مصنوعی ساخته است)
رویکرد بالابه‌پایین و پایین‌به‌بالا در جامعه (این تصویر را هوش مصنوعی ساخته است)

قوانین، عرف‌ها، رسم و رسوم، یا عادات؛ یعنی هنجارهایی که جنبۀ حقوقی دارند یا ندارند اما در هر صورت به رفتارهای اجتماعی سمت‌وسو می‌دهند. برای مثال می‌توان به مقولۀ زن‌ستیزی اشاره کرد که نمونه‌ای از فقدان سرمایۀ اجتماعی پل‌زننده (میان دو گروه اجتماعی زنان و مردان) است. نهادهایی که این دو گروه را از یکدیگر تفکیک کنند، و درک متقابل دنیای زنانه و دنیای مردانه را برای شهروندان غیرممکن کنند، به رشد زن‌ستیزی در جامعه دامن می‌زند. این نهادها می‌توانند قوانین رسمی (مانند مدارس تک‌جنسیتی) یا نهادهای غیررسمی (مانند آبرو) باشند.

 دین، تاریخ، فرهنگ؛ یعنی هنجارهایی که به جامعه هویت جمعی می‌دهند و می‌توانند توسط دولت‌ها و نهادهای رسمی تقویت یا تضعیف شده و سرمایۀ اجتماعی را کم و زیاد کنند. فرهنگ خیریه دراین‌خصوص مثال مناسبی‌ست. رویکرد‌ بالابه‌پایین در تشکیل سرمایه اجتماعی معتقد است فرهنگ خیریه، که خود نتیجۀ افزایش سرمایۀ اجتماعی است، می‌تواند مانند هر فرهنگ دیگری توسط دستگاه‌های ذی‌قدرت تشکیل یا تضعیف شود.

روابط خویشاوندی و همبستگی‌های قومی و نژادی؛ که مشابه بند پیشین هویت‌بخش بوده و از دید نظریه‌پردازان این رویکرد می‌تواند توسط قدرت کنترل شود. مثال مناسب دراین‌خصوص برتری نژادی (یا دینی) است. اگر در یک جامعه نهادهای رسمی به برتری نژادی (یا دینی) یک ملیت یا یک قومیت رسمیت ببخشند، سرمایۀ اجتماعی درون‌گروهی این ملیت یا قومیت افزوده خواهد شد اما در مقابل پذیرش سایر نژادها (یا دین‌ها) توسط اعضای این جامعه و نتیجتاً سرمایۀ اجتماعی پل‌زننده مخدوش می‌شود.

همچنین رویکرد ساختارگرایی معتقد است که در پس‌ وضعیت موجود، ساختارهایی ژرف نهفته است. بنابراین رفتارها، نگرش‌ها و تعاملات ما با دیگران، ریشه‌های عمیق ساختاری دارند. بنابر این رویکرد، تغییر در وضعیت سرمایۀ اجتماعی در یک جامعه، معلول‌ تحول در ساختارها خواهد بود؛ ساختارهایی که رفتارها و نگرش‌های جامعه را بازتولید خواهند کرد. برای نمونه، بی‌اعتمادی جامعه به حاکمان، معلول ساختارهای رانتی و فاسد است و برای بازگرداندن این اعتماد، ترمیم این ساختارها ضروری خواهد بود [[4]]. سرمایه اجتماعی همچنین با ساختارهای محلی مترادف دانسته شده است؛ با این توجیه که این ساختارهای محلی بر تصمیمات و پیامدهای اقتصادی از طریق چهار سازوکار اصلی زیر تأثیر می‌گذارد: به اشتراک گذاشتن اطلاعات، تأثیر بر هزینه‌های مبادله، کاهش مشکلات مربوط به کنش جمعی و کاهش ریسک [3].

در رویکرد اشاعه‌گرایی نیز تحول در الگوهای رفتاری و من‌جمله سرمایۀ اجتماعی مولود‌ انتشار و انتقال از سایر جوامع است که یک نمونه از آن عبارت است از کاسته‌شدن از سرمایۀ اجتماعی در جامعۀ ایرانی از پی‌ حملۀ اسکندر، اعراب و مغولان. پس از این حملات، جامعۀ ایرانی به‌صورت تاریخی درس‌آموخته‌ای برای خود ساخته که در آن باید صرفاً بر منافع خود تمرکز کند چراکه هر آن ممکن است یک تهدید یا حمله دارایی‌های او را بر باد دهد. براساس این منطق، ضرغام افشار معتقد است جوامعی که خواهان سرمایه‌گذاری روی سرمایۀ اجتماعی هستند، باید بسترهایی را فراهم کنند که افراد در آن‌ها از سال‌های آغازین زندگی، به‌طور مستمر با افرادی که با خودشان متفاوت هستند تعامل کنند تا این روحیۀ فردگرایانه، که تا حدودی ریشه‌های تاریخی دارد، تعدیل شود [2]. لازم به بیان است که رویکرد ازبالابه‌پایین شکل‌گیری چنین بسترهای را صرفاً نتیجۀ ارادۀ قدرت و ساختارهای رسمی می‌داند.

نگاه ازبالابه‌پایین در تشکیل سرمایۀ اجتماعی، مشابه عقیدۀ داگلاس نورث[5] است مبنی بر اینکه ظرفیت گروه‌های اجتماعی فی‌نفسه برای کنش اجتماعی، آن هم در جهت منافع جمعی آن‌ها، به کیفیت نهادهای رسمی که گروه‌های اجتماعی تحت لوای آن‌ها به حیات خود ادامه می‌دهند، بستگی تام و تمام دارد [6]. ضرغام افشار نیز رابطۀ میان سرمایۀ اجتماعی‌ فردی و تقاطع‌ آن با جامعه را این‌گونه بیان می‌کند که اگر جامعه میل به پویایی و پیشرفت داشته باشد و ساختارها نتوانند بسترهای لازم برای چنین پیشرفتی را فراهم کنند، این ساختارها حتی حکم‌ مانعی برای این پیشرفت‌ها را خواهند داشت [2].

موضوع دیگری که درخصوص شکل‌گیری سرمایۀ اجتماعی در محیط کلان شایان بررسی است، مقولۀ آزادی‌ست: آمارتیا سن[7] (1999) بیان می‌کند که علاوه‌بر ایجاد فرصت‌های برابر، شرایط برای ایجاد ظرفیت‌های برابر و بسترهایی برای تحقق این ظرفیت‌ها نیز باید محیا باشد [8] تا بتوان سرمایۀ اجتماعی را افزود. چراکه در غیر این صورت انگیزه‌های افراد برای تلاش‌های جمعی و برقراری پیوندهای اجتماعی محدود خواهد ماند.

رویکرد ازپایین‌به‌بالا

رویکرد دیگری شکل‌گیری‌ سرمایۀ اجتماعی را مقوله‌ای ازپایین‌به‌بالا می‌دانند. رابرت پاتنام (1392) بر اهمیت جامعۀ مدنی و اصلاح از پایین تأکید دارد. وی معقتد است دو منبع مولد سرمایۀ اجتماعی هستند: یکی شبکه‌های مشارکت مدنی و دیگری هنجارهای معاملۀ متقابل. پاتنام معتقد است شبکه‌های متراکم‌ سامان‌ها و شبکه‌های اجتماعی‌ محلی، بهترین بسترها برای تمرین مشارکت‌پذیری، عام‌گرایی، اعتماد و هم‌افزایی با دیگران برای پیشبرد فعالیت‌ها هستند [9]. فوکویاما (1999) بیان می‌کند که سرمایۀ اجتماعی از طریق ایجاد تماس‌های فردی، که منجر به ارتباطات می‌شود، ایجاد می‌شود؛ یعنی این به خود فرد بستگی دارد که بتواند روابط شخصی نیز ایجاد کند و سازمان نمی‌تواند به افراد خود سرمایۀ اجتماعی ببخشد [10]. از دید وی، سرمایۀ اجتماعی بکارگیری‌ هنجارهایی است که همکاری را تشویق می‌کنند و باید اساساً آدابی چون راست‌گویی، رعایت‌ بایدها و متقابل‌بودن رفتار را، در بر داشته باشد [2]. وی بیان می‌دارد که افراد جامعه، از سرمایۀ اجتماعی ایجادشده در جامعه بهره‌مند می‌شوند؛ یعنی جامعه به صرف‌ خود دارای سرمایۀ اجتماعی نیست بلکه سرمایۀ اجتماعی خود را از افرادش می‌گیرد [2].

در رویکرد کارکردگرایی نیز سرمایۀ اجتماعی سازوکاری است برای تأمین نیازهای معیشتی، روانی و اجتماعی افراد. در این رویکرد، زیستن در شرایط ناایمن می‌تواند فقدان سرمایۀ اجتماعی را سبب شود. بنابراین سرمنشأ از دست رفتن این سرمایه نزاع‌های قومی و ایلیاتی، بی‌اعتمادی به دیگران، و پایبندی به «گلیم خود را از آب بیرون کشیدن» است [2].

از دید تیمونز و اسپینلی[11] (2003) سرمایۀ اجتماعی منبع اصلی قدرت برای فرد بوده و از ویژگی عدم‌انتقال‌پذیری برخوردار است؛ یعنی نمی‌توان سرمایۀ اجتماعی فرد را به‌طور مستقیم به دیگری انتقال داد؛ بنابراین وی سرمایۀ اجتماعی را یک دارایی‌ فردی می‌داند. آن‌ها همچنین معتقدند که کمک‌گرفتن از وسایل و تکنولوژی ارتباطات می‌تواند این سرمایۀ اجتماعی را غنی‌تر سازد [12].

از میان دیگر بسترهای بررسی‌ سرمایۀ اجتماعی در جامعه که مالکیت‌ سرمایۀ اجتماعی را به فرد (و نه به سازمان یا جامعه) داده‌اند، می‌توان به نظریۀ بازی[13] اشاره کرد که در آن روابط میان دو کنشگر (بازیگر) تحلیل می‌شود. نظریۀ بازی نیز سرمایۀ اجتماعی را اثرگذار بر رفتارهای اجتماعی می‌داند: مطابق این نظریه، در جامعه‌ای که سرمایۀ اجتماعی در آن اندک باشد، خصوصیاتی مانند رفتارهای فرصت‌طلبانه و خودمداری در میان افراد رواج یافته و در نهایت کل سیستم دچار رکود خواهد شد؛ این بدین معناست که [سرمایۀ اجتماعی یک دارایی‌ فردیست و] رفتارهای مخرب در گفتمان سرمایۀ اجتماعی، به مخدوش‌شدن سرمایۀ اجتماعی‌ جمعی منجر خواهد شد [2]. نظریۀ بازی عنوان می‌کند که‌گذار از تعادل مخرب به تعادل سازنده، تنها در مقیاس شبکه‌ای ممکن و مقدور است؛ نمونۀ آن نقش جنبش‌های مردمی و سازمان‌های مردم‌نهاد (سمن‌ها) برای افزایش اعتماد اجتماعی است. این در حالیست که در فقدان‌ چنین شبکه‌هایی، افراد صرفاً به‌دنبال منافع شخصی‌ خود بوده و نیل به تعادل سازنده مقدور نخواهد بود. بنا به عقیدۀ سلتون[14] (1975) برای ارتقای سرمایۀ اجتماعی، هماهنگی میان سطوح مختلف بازی، چه در سطح کلان و چه در بازی‌های زیرمجموعه، لازم است. در چنین شرایطی است که امکان همکاری در حین رقابت[15] محقق می‌شود. در چنین حالتی حفظ ارزش‌ها و منافع یک طرف، منافع طرفیت دیگر بازی را نیز تأمین می‌کند [16].

آنچه تاکنون عنوان شد، در شکل زیر نمایش داده شده است:

تشکیل سرمایۀ اجتماعی- از بالا به پایین یا از پایین به بالا
تشکیل سرمایۀ اجتماعی- از بالا به پایین یا از پایین به بالا

تبدیل سرمایه‌ها به یکدیگر

مستقل از اینکه خود سرمایه اجتماعی توسط چه نهادهایی تشویق و تضعیف می‌شود، می‌توان سرمایۀ اجتماعی را از شیوۀ دیگری نیز اکتساب کرد. اگر نظریه‌هایی بر این ایده استوارند که جاری‌شدن سرمایۀ اجتماعی به جامعه صرفاً از سوی دولت‌هاست، یا اگر نظریه‌هایی این باور را دارند که سرچشمۀ سرمایۀ اجتماعی توسط ارتباطات ابتدایی انسان‌ها بوده و با گسترده‌تر‌شدن اعتماد این نوع سرمایه نیز رشد می‌کند، نظریه‌های دستۀ سومی نیز وجود دارند که بر این باورند سرمایۀ اجتماعی را می‌توان با نقد‌کردن انواع دیگر سرمایه خریداری کرد. ممکن است این عبارت کمی بار‌ معنایی تُند با بار‌ منفی داشته باشد؛ اما آنچه بوردیو به آن معتقد بود چیزی جز این نیست.

پیش‌تر عنوان شد بوردیو سرمایه را در چهار گروه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین دسته‌بندی کرده است. وی معتقد است سه نوع دیگر سرمایه، همگی وجهۀ دیگری از آن چیزی هستند که تا پیش از آن به‌عنوان سرمایه در معنای عام آن، یعنی سرمایۀ اقتصادی، شناخته می‌شد. بوردیو معتقد بود که فهم دنیای اجتماعی بدون فهم نقش اشکال مختلف سرمایه که در نظریه اقتصادی مطرح شده غیر ممکن است [[17]]. کلمن نیز به‌طور مشابه معتقد است که تمام رفتارهای انسان از یک انگیزه سرچشمه می‌گیرد و آن تعقیب منفعت است. از نگاه وی تعامل اجتماعی نیز از این امر مستثنی نبوده و هرگونه تعاملی شکلی از مبادله است. بنابراین سرمایه اجتماعی، مانند هر نوع دیگری از سرمایه، وسیله‌ای جهت کسب سود است [[18]].

برای تشریح تبدیل[19] سرمایۀ اجتماعی، ابتدا لازم است لنز دوربین را کمی بالا برده و انواع دیگر سرمایه‌ نیز معرفی شده و مورد بحث قرار بگیرند: طبق تعریف بوردیو، سرمایۀ فرهنگی مجموعه‌ای از دانش‌ها و توانایی‌هاست که در شکل کالاها و ابزارهای فرهنگی متجلی می‌شود. این نوع سرمایه از طریق شرایط خانوادگی و آموزش مدرسه‌ای شکل می‌گیرد و بعضاً می‌تواند کمبود پول را (که قسمتی از استراتژی فرد برای تعقیب قدرت و جایگاه اجتماعی است)، جبران کند. در واقع به نظر بوردیو سرمایه فرهنگی مانند میراث مادی هم قابل‌انتقال است و هم قابل‌سرمایه‌گذاری؛ مثال ‏جالبی که می‌توان به آن اشاره کرد تا موضوع انتقال سرمایۀ فرهنگی و تبدیل آن به سرمایۀ اجتماعی و اعتبار فردی ‏روشن‌تر شود، گردآوری کلکسیون است: یک کلسیونر، که مثلاً تمبر، سکه، فیلم، یا کتاب را گردآوری می‌کند، علاوه ‏بر اینکه اشیای (بعضاً) گران‌قیمتی را به سرمایه‌های خود اضافه می‌کند، ارزش فرهنگی این مجموعه را نیز به رخ ‏دیگران می‌کشد، و در عین حال برای خود یک اعتبار اجتماعی و یک برند شخصی نیز ایجاد می‌کند. بنابراین یک ‏کلکسیون هم گران است، هم دارندۀ کلکسیون فردی فرهیخته و معتبر است. در این خصوص مثال روزمرۀ دیگری ‏نیز می‌توان مطرح کرد که به نظام ارزشی گذشتۀ نه‌چندان‌دور در کشور ما باز می‌گردد؛ هرچند امروزه چنین عادت ‏فرهنگی دیگر در جامعه باب نیست. در گذشته، زمانی ‌که یک خانم با مردی که عنوان «دکتر» داشت ازدواج می‌کرد، ‏دیگران (همسایه‌ها و خویشاوندان) بعضاً وی را نیز، مانند همسرش، با شاخص «دکتر» خطاب می‌کردند. ‏بیان شد که این عادت فرهنگی (خوشبختانه) دیگر چندان باب نیست؛ اما به‌خوبی نشان می‌دهد که تحصیلات یک ‏فرد چگونه می‌تواند به دیگرانی که با وی ارتباط نزدیک دارند نیز اعتبار بدهد. نمونۀ دیگری که می‌تواند سرمایه‌گذاری برای کسب سرمایۀ فرهنگی را نشان دهد، عادت‌ کتاب خواندن است: طبق مطالعاتی که اخیراً انجام شده، یکی از اثربخش‌ترین عواملی که می‌تواند عادت کتاب خواندن را در کودکان تقویت کند این است که او کتاب را در دست‌ پدرومادر خویش ببیند. یعنی هر خانواده می‌تواند با کتاب خواندن برای کتاب‌خوان‌شدن فرزندانش، و افزایش سرمایۀ فرهنگی‌ آن‌ها، سرمایه‌گذاری کند.

بیان شد که مصادیق سرمایه فرهنگی از یک سو آن چیزی است که امروزه ما به‌عنوان کالاهای فرهنگی می‌شناسیم، و از سوی دیگر شامل تمام مهارت‌ها و آمادگی‌هایی است که می‌توان آن‌ها را در محیط خانه و مدرسه به کودکان آموخت؛ نظیر احساس مفید بودن، توانایی ابراز وجود، اظهار نظر و مهارت‌های دیگر. بنابراین ماهیت تبدیل سرمایۀ اجتماعی به این قسم از سرمایۀ فرهنگی بدین صورت است که سرمایه اجتماعی کمک می‌کند تا پتانسیل‌ها و استعدادهایی که پراکنده و به‌صورت فردی در اختیار افراد جامعه است، یعنی همان سرمایه فرهنگی، برای رفع مشکلات و معضلات موجود در مناسبات بین‌فردی به کار گرفته شود. برعکس‌ این رابطه نیز قابل‌تشخیص است: فردی که دارای مهارت‌های فردی قوی باشد، می‌تواند در برقراری ارتباط با دیگران و جلب اعتماد آن‌ها مفید عمل کند و بنابراین شبکه‌ای قوی از افراد با دارایی‌های متنوع تشکیل دهد. این شبکه در ادامه همچنان برای این فرد آورده خواهد داشت و بنابراین چرخۀ تبدیل سرمایه‌ها به یکدیگر ناتمام است.

سرمایۀ نمادین نوع چهارم سرمایه است که نشانۀ آن اعتبار است: شهرت، نیک‌نامی یا بزرگی، مصادیقی از سرمایه‌های نمادین هستند. اعتباری که در گذشته ریش‌سفیدهای محله، روحانیون، و بزرگان خاندان داشتند، یا داشتن‌ یک نام‌ خانوادگی‌ شناخته‌شده در یک صنف یا یک شهر، برندهای شخصی، همگی گونه‌هایی از سرمایۀ نمادین هستند که می‌توانند نتیجۀ سایر انواع سرمایه باشند؛ مثلاً یک چهرۀ آکادمیک که در حوزۀ کاری خود مرجع مهمی برای عموم یا برای سیاست‌گذاران است، این اعتبار و برند خود را از سرمایۀ فرهنگی‌ خود، یعنی دانش‌ خود، به‌دست آورده. همچنین این اعتبار ممکن است نتیجۀ شبکۀ قوی و حرفه‌ای بزرگی باشد که این فرد در اختیار دارد که همان سرمایۀ اجتماعی‌ست.

مثال‌های دیگری نیز برای ترسیم این ارتباطات وجود دارد: اعضای حرفه‌هایی از قبیل وکلا یا پزشکان، از سرمایه اجتماعی‌شان برای کسب اعتماد مشتریان خود بهره می‌برند. آن‌ها نه صرفاً با تکیه بر تخصص و دانش‌ خود، بلکه با ارتباطی که با مشتریان خود برقرار می‌کنند، که سبب می‌شوند آن‌ها را به دیگران معرفی کنند، دایرۀ مشتریان خود را بزرگ‌تر می‌کنند. بنابراین آن‌ها درواقع هم از دانش خود (سرمایۀ فرهنگی) و هم با اعتمادسازی (سرمایۀ اجتماعی) کسب سود اقتصادی دارند. ضمن اینکه نتیجۀ این امر برند‌شدن نام‌ یک پزشک یا یک وکیل است: سرمایۀ نمادین.

به‌دست‌آوردن یک پست سیاسی نیز مثال جالبی برای تبدیل انواع سرمایه‌هاست: در جامعۀ ایرانی فردی که از خانواده‌ای با پیشینۀ سیاسی آمده باشد (=سرمایۀ نمادین)، حداقل در رفتار و وجاهت‌ بیرونی دین‌دار باشد (=سرمایۀ فرهنگی)، و توانسته باشد برای رسیدن به هدف‌ خود لابی‌های مؤثری برقرار کرده باشد (=سرمایۀ اجتماعی)، این احتمال وجود دارد که کفایت دریافت یک مسئولیت سیاسی را داشته باشد. حال اگر این فرد بخواهد برای یک انتخابات نامزد شود، باید هزینه‌های کمپین خود را نیز تأمین کند (= سرمایۀ اقتصادی)؛ امری که خود متأثر از سایر انواع سرمایه‌های اوست.

آنچه در این سرفصل اهمیت کلیدی دارد درک این نکته است که سرمایه اقتصادی شکل غالب سرمایه است و سرمایه‌های اجتماعی، فرهنگی و نمادین ابزاری هستند برای رسیدن به سرمایه اقتصادی و سود [9]. در چنین دیدگاهی سرمایۀ اجتماعی به صرف‌ خود دارای ارزش نبوده و اگر بتواند در نهایت به سود و منفعت برای فرد خلق شود ارزشمند است. ضمن اینکه خود‌ همین سرمایه نیز می‌تواند از سایر انواع سرمایه و سایر انواع‌ نهادها به‌دست آید.


[1] رهبری، لادن، و شراع پور، محمد، و فاضلی، محمد، و فتاحی، سجاد. (1393). ” دام‌هاي اجتماعي و مسئله اعتماد”. نشر آگه، تهران. ص 325-326

[2] Lee, Robert. (2009). “Social capital and business and management: Setting a research agenda”. Intrernational Journal of Management Reviews

[3] نانوایی، علی. و واعظی، هدی. (1397). “سرمایه اجتماعی : مفاهیم و نظریه های اصلی”. کنفرانس بین‌المللی دستاوردهای نوین پژوهشی در علوم انسانی و مطالعات اجتماعی و فرهنگی. خرداد، تهران

[4] ضرغام افشار، محمد تقی. (بدون تاریخ). “بازتولید سرمایۀ اجتماعی در ایران بر مبنای نظریه‌های نونهادگرایی و بازی”

[5] Douglass North

[6] قاسم زاده، داوود و شیخی، موریس. (1397). “مطالعه نقش سرمایه اجتماعی در گذار از نهادگرایی قدیم به نهادگرایی جدید”. دوازدهمین کنفرانس بین‌المللی علوم اجتماعی. 21 آبان، تهران

[7] Amartya Sen

[8] Sen, Amartya (2009). “Euqlity of Capacity”. From https://pdfs.semanticscholar.org/ac53/b488c05e934ba01e76737caf02d6acdabd74.pdf Accessed 2019 July 8th

[9] پاتنام، روبرت. (1392). “دموکراسی و سنت‌های مدنی”. ترجمه محمد تقی دلفروز. انتشارات جامعه‌شناسان. تهران

[10] Fukuyama, Francis. (1999). “Social Capital and Civil Society”. The Institute of Public Policy ,George Mason University.

[11] Jeffry Timmons and Stephen Spinelli

[12] Timmons, Jeffry, and Spinelli, Stephen. (2003), “New venture creation”, Boston Homewood Publish.

[13] در این نظریه، موضوع اصلی همکاری یا عدم همکاری‌ دو بازیگر با یکدیگر مطرح است که در آن، اگر هر دو بازیگر مثلاً در خصوص رعایت قوانین یا پرداخت مالیات با یکدیگر همکاری کنند، بدین معناست که هر دو قوانین را رعایت می‌کنند یا مالیات خود را پرداخت می‌کنند. اما در حالتی که یکی از بازیگران قوانین را رعایت کرده و دیگری رعایت نکند، اصلاحاً گفته می‌شود که بازیگر‌ غیرهمکار «سواری‌ رایگان» یا free riding گرفته است؛ یعنی از فضای قانونمند یا مالیات‌ وصول‌شده بهره‌مند می‌شود بدون آنکه خود قانونمند بوده باشد یا مالیات پرداخته باشد. در این نظریه، که موفق به دریافت نوبل اقتصاد گردید، دو نوع تعادل در بازی‌ها تعریف شده است: یکی تعادل سازنده و دیگری تعادل مخرب. تعادل سازنده، یعنی شرایطی که در آن هر دو بازیگر به‌طور نسبی و با کمی اغماض، برنده هستند؛ به این بازی‌ها بازی‌های «مجموع غیر صفر» نیز گفته می‌شود که در آن هر دو بازیگر برنده هستند. در مقابل، «تعادل مخرب» قرار دارد که در آن یکی از دو بازیگر ناکام خواهد بود؛ به این بازی‌ها بازی‌های «مجموع صفر» گفته می‌شود.

[14] Reinhard Selton

[15] Co-opetition

[16] Selton, Reinhard. (1974). “Reexamination of the perfectness concept for equilibrium points in extensive games”. International journal of Game Theory

[17] بوردیو، پیر. (1395). “کتاب تمایز: نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی”. ترجمۀ حسن چاووشی. نشر ثالث، تهران

[18] کلمن، جیمز. (1377). “بنیادهای نظریه اجتماعی”. ترجمۀ منوچهر صبوری. نشر نی، تهران

[19] Transformations

مطالب مرتبط...

سرمایه اجتماعی از نگاه هوش مصنوعی - (این تصویر به کمک هوش مصنوعی ساخته شده است.)

مرثیه‌ای بی‌اشک بر مرگ عموزنجیرباف (بخش اول: سرمایۀ اجتماعی چیست؟)

14 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. اعتماد به یک دایرۀ کوچک از افراد نزدیک، ناتوانی در شنیدن ایده‌ها و دیدگاه‌های مخالف، تشکل‌های کوتاه‌عمر و پرحاشیۀ صنفی و سیاسی، تنهایی و تک‌رَوی، تبدیل رقابت به خصومت، فقدان لابی‌های اثربخش صنفی، ارتباطات حرفه‌ای سست، بده‌بستان‌های اندک در محیط‌های کاری

ادامه مطلب »
سرمایه اجتماعی و حمایت نزدیکان در توسعه کسب‌وکار (عکس را هوش مصنوعی ساخته است)

پول و ناپول؛ سرمایه‌های غیرنقدی برای کارآفرینی و توسعۀ کسب‌وکار: شکل‌گیری و توازن روابط (1)

27 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. برقراری ارتباطات اهمیتی کلیدی در نوآوری و کارآفرینی دارد. یک کارآفرین، خصوصاً در مراحل ابتدایی فعالیت خود، بیش از هر چیز نیاز به حمایت‌های اطرافیان خود دارد؛ حمایتی که بخشی از آن مالی (قرض‌کردن از خانواده و دوستان) و بخش دیگران

ادامه مطلب »
سرمایه اجتماعی برای توسعه کارآفرینی (تصویر را هوش مصنوعی ساخته است)

پول و ناپول؛ سرمایه‌های غیرنقدی برای کارآفرینی و توسعۀ کسب‌وکار: شکل‌گیری و توازن روابط (2)

29 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. برای رشد کسب‌وکارها سرمایه‌های گوناگونی اهمیت دارند. یعنی نه‌تنها سرمایه‌گذاری مالی، بلکه افزودن دارایی‌های ارتباطی یک کسب‌وکار نیز می‌تواند یک سرمایه‌گذاری کلیدی و ضروری باشد. این موضوع زمانی بیشتر حائز اهمیت می‌نماید که وضعیت اجتماعی و اقلیمی به آن دامن بزند.

ادامه مطلب »
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اندیشکده هاتف

© ۱۳۹۷ – تاکنون | اندیشکده هاتف