فهرست مطالب
مقدمه
در بسیاری از تحلیلها درمورد تاریخ معاصر ایران، عاملیت زنانه کنار زده میشود. حتی وقتی درمورد واقعه کشف حجاب که تأثیر زیادی بر زندگی زنان گذاشت صحبت میشود، زنان صرفا بهعنوان کسانی توصیف میشوند که تأثیر پذیرفتند و تأثیر مهمی نگذاشتهاند. چه موافقان و چه مخالفان سیاست کشف حجاب طوری درمورد آن صحبت میکنند که گویی زنان فقط آلت دست مردان بودهاند و اختیاری از خود نداشتهاند. ایده کشف حجاب نیز عموما یا به شخص رضاشاه نسبت داده میشود، یا به دولتمردان و یا به روشنفکران. در این یادداشت میخواهم به تأثیر زنان در کشف حجاب بپردازم.
بسیاری از تحلیلها سیاست کشف حجاب را اقدامی غیرسیاسی برای تغییر وضعیت زنان و مدرنکردن جامعه توصیف میکنند. اما از دیدگاهی دیگر، سیاست کشف حجاب را میتوان اقدامی برای حل مشکل مشروعیت در حکومت پهلوی اول به شمار آورد. کشف حجاب در زمانی رخ داد که حکومت از کمترین محبوبیت برخوردار بود و این اقدام میتوانست حمایت زنان طبقات بالا و متوسط را در پی داشته باشد. وقتی میخواهیم درمورد زنان صحبت کنیم، باید از خود بپرسیم «کدام زنان؟».
برای تحلیل بهتر میتوان زنان را به دو دسته تقسیم کرد: زنان درباری و زنان عادی.

زنان درباری
یکی از مهمترین نمونههای زنان درباری فردی بود به اسم ثریا طرزی. او ایرانی نبود، بلکه اصالتا افغان بود. ثریا همسر اماناللهشاه، پادشاه افغانستان، بود که در سال ۱۳۰۷ به ایران آمده بود. او مدتی وزیر فرهنگ افغانستان نیز بود و زن باسوادی بود. پدر او جزو روشنفکران تجددخواه افغانستان بود. ثریا را میتوان نماینده زن متجدد افغان دانست؛ مثلا او جزو کسانی بود که تلاش زیادی کرد تا تعلیم و تربیت زنان در افغانستان جا بیفتد. وقتی بههمراه همسرش به تهران آمد در بسیاری از بحثهای مردانه سیاستمداران شرکت میکرد و همین باعث شد که رضاشاه تحت تأثیر قرار بگیرد.
همچنین در نوشتههای مخبرالسلطنه (نخستوزیر وقت) میبینیم که همسر رضاشاه از حدود سال ۱۳۰۶ ترویج دکلته میکرد و سعی میکرد دیگران را از پوشیدن چادر نماز بر حذر بدارد. بنا به برخی گزارشها در نخستین روز سال ۱۳۰۷ زنان خانواده پهلوی با چادرهای نازک در حرم قم ظاهر شدند که باعث خشم روحانیون شد و رضاشاه نیز در پاسخ به اعتراضات روحانیون، دستور داد برخی از آنان را بازداشت کنند. نمونه دیگر ایران تیمورتاش (دختر وزیر دربار وقت) است که از همان سالهای ۱۳۰۷ بیپروا گیسوان خود و لباسهای خوشدوختی را که میپوشید در معرض دید دیگران میگذاشت و حتی در مراسم رسمی شرکت میکرد. اشرف پهلوی جزو کسانی بود که به کنار گذاشتن پوشش سنتی علاقهمند بود.

زنان عادی
در مورد زنان عادی جامعه نیز چنین سخنی میتوان گفت. بررسی نوشتههای زنان از انقلاب مشروطه به بعد نشان میدهد که یکی از مهمترین خواستههای آنان بیرون آمدن از پرده و نقشداشتن در امور سیاسی و اجتماعی بود. همچنین در برخی نشریات زنان که در فاصله بین سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن پهلوی منتشر میشد، موضوع رفع حجاب مطرح شده بود و اتفاقا دولت رضاشاه در ابتدای کار با نشریاتی که درمورد رفع حجاب مطلب مینوشتند برخورد میکرد.
از اواخر دوره قاجار میشد تغییر پوشش زنان را بهتدریج مشاهده کرد. بسیاری از زنان شهری چادر سنتی و روبنده سفید را کنار گذاشته بودند و بهتدریج بهسمت پوشیدن چادر چرخی رفتند که تقریبا نزدیک به همان چادری است که امروز زنان چادری به سر میگذارند. عکسهای به جا مانده از آن دوران نشان میدهد که بسیاری از دانشآموزان دختر روبنده را پیش از سیاست کشف حجاب کنار گذاشته بودند. نکته جالب این است که تا چند سال قبل از اجرای سیاست کشف حجاب، دولت با زنان طرفدار رفع حجاب برخورد میکرد.
مثلا در سال ۱۳۱۱ در کنگره نسوان شرق که در تهران برگزار شده بود، موضوع حجاب توسط زنان مطرح شده بود و دولت به برگزارکنندههای این کنگره تذکر رسمی داد که نباید از خطوط قرمز عبور کنند. یکی از روزنامهنگاران آن دوران در سال ۱۳۰۴ مینویسد «حجاب زنان امروزی فقط چادر مشکی است؛ دستها، صورت و سینه زنان باز است. به ندرت زنی یافت میشود که آنها را به نمایش نگذارد». بعضی از زنان در این دوران چادر را کنار گذاشته بودند و از مانتوهای بلند استفاده میکردند.

صدیقه دولتآبادی وقتی در ۱۹۲۷ میلادی از اروپا برگشت و در آموزش و پرورش مشغول به کار شد، از پوشیدن چادر امتناع میکرد و این باعث سروصدای زیادی شد. در سال ۱۳۰۲ و زمانی که رضاخان نخستوزیر بود، فردی به اسم ابراهیم خواجهنوری مقالهای منتشر کرد و در آن پیشنهاد داده بود که زنان ایرانی مثل زنان ترکیه چادر را ترک کنند و به جایش از روسری استفاده کنند. مقاله که منتشر شد، اعتراضات در تهران آغاز شد: «وا اسلاما»!
وزیر آموزش شخصا از ابراهیم خواجهنوری شکایت کرد و خواجهنوری به سه ماه زندان و پرداخت جریمه محکوم شد. عدهای از زنان در حمایت از خواجهنوری در میدان توپخانه (میدان امام خمینی امروزی) تجمع کردند و رضاخان دستور داد که این تجمع سرکوب شود. در همین زمان برخی از زنان شروع به پوشیدن لباسهایی کردند که ترکیبی از لباسهای ایرانی و فرنگی بود و چادر را کنار گذاشتند. نظمیه با این زنان برخورد میکرد. فشارهای دولت در زمان پهلوی اول به رعایت حجاب به اینها محدود نمیشد. حتی زن و مرد نمیتوانستند با هم سوار درشکه شوند؛ حتی اگر زن و شوهر یا برادر و خواهر بودند.

اما همه این سیاستها در سال ۱۳۱۳ تغییر کرد. رضاخان که بعد از سقوط سلسله قاجار و بهخاطر شکلگیری یک خواسته عمومی مبنی بر ظهور دولت مقتدر مدرن به قدرت رسیده بود، در دهه دوم قدرتش، با افول محبوبیت روبهرو شد. دو عامل که باعث افت محبوبیت دولت در میان مردم بود، یکی واقعه گوهرشاد و دیگری مبارزه دولت با عشایر بود که هر دو با سرکوب زیاد همراه بود. به همین دلیل مخالفتها با دولت در دهه دوم افزایش یافته بود و دولت به فکر سوارشدن بر موج خواستههای اجتماعی زنان افتاد تا بخشی از محبوبیت ازدسترفته خود را بازیابد.
مواردی که در این یادداشت درمورد همراهی زنان با کشف حجاب ذکر شد، به این معنی نیست که زنان آن دوران همگی با کشف حجاب موافق بودند. اتفاقا سیاست کشف حجاب ازاینرو که یک تغییر اجتماعی ناگهانی و از بالا به پایین بود، با مقاومتهای زیادی نیز روبهرو شد. برای بسیاری از عامه مردم، سیاست کشف حجاب بهعنوان مخالفت با دین تلقی میشد. همه مخالفتهای زنان با سیاست کشف حجاب به این دلیل نبود که مخالفان به باورهای سنتی و پیشین دلبسته هستند، بلکه برخی با تحمیلیبودن این سیاست مخالف بودند. بسیاری از زنان از طرفی تحت فشار دولت مجبور بودند که چادر را کنار بگذارند و از طرف دیگر تحت فشار خانواده و جامعه مجبور بودند به «سنت» پایبند باشند. انتخاب هر یک از این دو گزینه هزینهزا بود.

سخنی دربارۀ امروز
یک تلقی اشتباه امروز دربارۀ سیاست کشف حجاب این است که این سیاست صرفا با زور جلو رفت. سیاست کشف حجاب هم مورد حمایت بخشهایی از زنان شهری بود و هم همراه با کلی برنامه فرهنگی؛ اما در نهایت میتوان گفت که شکست خورد. اما نکتهای که از این نگاه تاریخی میتوان آموخت، سهم زنان در جریان تاریخ ایران است. در بسیاری از روایتها اینگونه به ما گفته شده که گویی در تاریخ معاصر ایران زنان نقشی نداشتند و همواره مردان بازیگران اصلی بودند.
همین روایت از گذشته باعث میشود که روایت مطابق با آن درمورد امروز ما شکل بگیرد. درمورد اعتراضات ۱۴۰۱ گفته میشود که «برای اولین بار ما با جنبشی زنانه روبهرو بودهایم» یا «برای اولین بار زنان در تاریخ معاصر ایران بیدار شدند» یا «تا به امروز همواره زنان زیر سلطه بودند و امروز زنان میخواهند سرنوشت خود را به دست بگیرند» و غیره. تمام این روایتها حاکی از این است که اعتراضات ۱۴۰۱ را در کل تاریخ معاصر ایران یک جنبش اعتراضی بیمانند نشان دهد؛ و بیمانندیاش از این جهت است که زنان در آن نقش بازی کردند.
تمام این روایتها با توجه به روایتهای مردسالارانه از تاریخ شکل گرفتهاند. پیشفرض این روایتها این است که تا به الان تاریخ ایران را مردان ساختهاند، اما امروز زنان وارد میدان شدند. در این یادداشت خواستم نشان دهم که اتفاقا در یکی از کلیدیترین نقاط تاریخ ایران معاصر (کشف حجاب) زنان وسط میدان بودند؛ چه زنان موافق و چه زنان مخالف. اما این روایتهای ما از آن دوران است که بهخوبی این حضور زنان را بازنمایی نکرده است. این نشان میدهد که ما همچنان زیر سایه پهلوی اول هستیم؛ اما در این مورد، زیر سایه روایتهایی که درمورد پهلوی اول میشود. امیدوارم توانسته باشم نشان دهم که حتی چگونگی نگاه ما به جایگاه تاریخی اعتراضات ۱۴۰۱، زیر سایه روایتهایی است که درمورد فعالیت زنان در تاریخ معاصر ایران شده است.

منابع
کشف حجاب: بازخوانی یک مداخله مدرن، نوشته فاطمه صادقی، نشر نگاه معاصر
این سه زن (اشرف پهلوی- مریم فیروز- ایران تیمورتاش)، نوشته مسعود بهنود، نشر علم
من و برادرم، نوشته اشرف پهلوی، نشر علم

پروندۀ زیر سایۀ پهلوی
۱. زیر سایۀ پهلوی اول؛ قسمت اول
۲. زیر سایۀ پهلوی اول؛ قسمت دوم.
۳. زیر سایۀ پهلوی اول، قسمت سوم.
۴. زیر سایۀ پهلوی اول؛ قسمت چهارم.