با گسترش فناوری اطلاعات و دگرگونی ارتباطات انسانی در سالیان گذشته پادکستها بهعنوان جلوهای مستقل از تولید محتوا توسعه داده شدهاند و به دلیل سهولت در تهیه با افزایش کمیت آنها روبرو بودهایم که این ویژگی باعث سردرگمی در انتخابشان میشود. پادکست سکه حاصل تلاش دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران با راهبری مهدی ناجی استاد این دانشکده از معدود پادکستهایی که توانسته با نگاهی مدون و رابطه با طیف گستردهای از نخبگان، مسئولین سابق و فعلی با رویکردی تخصصی اما در عین تلاش برای سادهسازی به ترویج مسائل اقتصادی در جامعه بپردازد. گپوگفت این پادکست با محمدجواد آذری جهرمی وزیر و معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات دولتهای یازدهم و دوازدهم در قسمت 71 و 72 بهانۀ این نوشته شد.
آذری جهرمی بهعنوان اولین وزیر متولد بعد از انقلاب از زمان طرح نامش بهعنوان وزیر پیشنهادی در سال 1396 شروعی جنجالساز در فضای سیاسی کشور داشته است. جنجالهایی که گاه از جنس فنی مانند مذاکره بهعنوان نمایندۀ کشور با تلگرام بوده و گاه کلکلهای فوتبالی و حتی انتشار عکس غیرمعمولش برای آزمایش قدرت فیلترینگ اینستاگرام اما جنس حضور او در پادکست سکه وجهی متفاوت دارد. حضور آذری جهرمی در فضای عمومی اعم از رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی بهقدری حسابشدهتر از پیشینیان خود است که به فرآیندی برای چهرهسازی در رقابتهای انتخاباتی آینده تعبیر شده است، مهارتی که در این برنامه نیز شاهد آن هستیم و هرچند بارها در 3 ساعت برنامه بیان میکند قصد دفاع از عملکرد خود در زمان تصدی وزارت را ندارد اما عملا همین کار را انجام داده و مجری نیز که از استادان اقتصاد است جز حوزۀ تخصصی خود حرف زیادی برای گفتن و بهنقدکشیدن او ندارد تا جایی که یک برنامۀ اقتصادی به میدانی برای بیان تفکرات مهمان بدل میشود.
سوال اصلی این گفتگو «نگاه سیاستگذار به اقتصاد و جوانب اقتصادی تصمیمات اوست» و چه شخصی بهتر از وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات.
پیشرفتهای فاوا در سالهای گذشته
فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) حوزهای شامل فناوریهای مختلف است که در دو دهۀ گذشته مواجهۀ انسان با دنیا را متحول کرده است. ارتباطات انسانی و فناوریهای مرتبط با آن از منظرهای مختلف قابل بررسیست اما آنچه باعث گسترش بیش از پیش آن شده اثرگذاری آن بر اقتصاد و ایجاد بهرهوری و حوزههای فعالیت متعدد است تا جایی که انقلاب صنعتی سوم و چهارم بر این اساس پایهریزی شدهاند. توسعه فاوا در دهه 1390 غیرقابلکتمان است و همگی شاهد پیشرفتهای آن مثل رهایی از صدای اینترنت Dial-Up و چشیدن لذت تماشای فیلمهای 4k بودهایم. فعالیتهای توسعهای وزارت ارتباطات منحصر به توسعه زیرساختی اینترنت نمیشود و میتوانیم توسعه زیستبوم اقتصاد دیجیتال و بخش بزرگی از زیستبوم نوآوری کشور را به تلاش این وزارتخانه مخصوصا در دورۀ وزارت محمود واعظی ارجاع دهیم و جهرمی به درستی از آمارهای جهانی برای تایید این موارد استفاده میکند.
[اگر این گفتگو را نشنیدهاید آمارهای مطرح شده بصورت خلاصه بصورت زیراست:
- بهبود شاخص دسترسیپذیری (NRI) از رتبۀ 104 به 79
- بهبود شاخص کاربردپذیری در حوزههای مختلف (IDI) از رتبۀ 120 به 81
- بهبود شاخص نوآوری (GII) از رتبۀ 120 به 60]
در دهۀ 90 شمسی که کشورمان تحت تحریمهای ظالمانۀ بینالمللی قرار گرفت توسعۀ این صنعت توانست با افزایش ارزش افزودۀ خود در نسبت تولید ناخالص داخلی از 2درصد سال 1391 به بیش از 7درصد در سال 1400 رسیده و باعث ایجاد اشتغال چند میلیونی به صورت مستقیم و غیرمستقیم شدهاست. در سالیانی که سرمایهگذاری در کشور منفی شدهاست[1] این حوزه از طریق فعالکردن فرصتهای بالقوۀ خود توانسته با جذب سرمایهگذاری ( داخلی و خارجی) چند صد میلیون دلاری، شکلدهی به اکوسیستم اقتصاد دیجیتال و نوآوری و ایجاد زیرساخت برای تاسیس شرکتهای جدید که ارزش برخی از آنها به بیش از یک میلیارد دلار میرسد گام بلندی برای بهبود اقتصاد کشور برداشته که میتواند پیشران اقتصاد کشور در همپایی[2] در انقلاب صنعتی چهارم شود. (آرزویی که بیش از گذشته کمرنگ میشود).
از مرور نکات فنی این گزارش که بگذریم، مصاحبه با اصحاب قدرت و مدیران خالی از فایده نیست. اتفاقی که کم پیش میآید مدیران در کشور ما با گشادهرویی در آن حاضر شوند و خود را پاسخگوی تصمیمات خود بدانند، نکتهایست که به انصاف باید از آذری جهرمی بابت آن تشکر کرد. آذری جهرمی از نسل جدید مدیران است که اگر در بازیهای سیاسی یا مردم فریبی گرفتار نشوند میتوانند برای جامعه امیدبخش باشند. بیان نظرات و احوالات دوران مدیریت میتوانند مردم را با جعبه سیاه تصمیمگیری مدیران آشنا کند و بفهمیم برخی تصمیمات متحیرالعقول اتخاذ شده در کشور از کجا سرچشمه میگیرند و سیستم محاسباتی حکمرانها برچه اساسی کار میکند.
آشفتگی ساختار حکمرانی و کشکول آرزوها
دو نکته در صحبتهای آذری درمورد شیوۀ حکمرانی کشور پررنگ است. ابتدا ساختار حکمرانی کشور که دچار آشفتگی مزمنی است که طی سالیان درمان نشده و مدیران ارشد قصدی برای التیام آن ندارند و دیگری کشکول آرزوها!
آذری جهرمی با برشمردن نهادهای تصمیمگیر در زمینه ICT منجمله مجلس شورای اسلامی، شورای عالی فضای مجازی، شورای امنیت ملی و غیره با نگاهی جامع آنها از لحاظ عملکردی بعضا ناقض یکدیگر میداند که هر کدام با نگاهی به دنبال اجرای خواستههای خود هستند و با رویکردهای جدید «دولت تنظیمگر» در حکمرانی ناسازگار هستند. او بهطور خلاصه بیان میکند که نهادهای حاکمیتی علاوه بر نقش سیاستگذاری وارد حوزههای تنظیمگری و اجرا نیز شدهاند که باعث ایجاد هرج و مرج در عمل شدهاست، بهعنوان مثال: صداوسیما بهعنوان یک ذینفع در صنعت سرگرمی از طریق ساترا[3] در نقش تنظیمگری وارد شده که جریان رقابت با پلتفرمهای ویدئویی[4] را به سمت صداوسیما منحرف میکند. در ادامه نیز سه آفت تنظیمگری در کشور را عدمتخصص تصمیمگیران، عدمتعادل بین مسئولیت و تصمیمات آنها و تعارض منافع اعضا برمیشمرد و در دو نقطه انتقادات سختی به برخی ذینفعان میکند.
جهرمی خروجی این ساختار ناموزون درهمتنیده را چیزی جز کشکول آرزوها نمیداند که عملا رویاهایی است در زمینی دیگر که قابلیت اجرا در کشور با ساختار و بودجۀ فعلی را ندارد پس برای برونرفت از این وضعیت سعی میکند این اسناد را نبیند و به بخشی از برنامهها که بهنظرش بهرهوری بیشتری دارد اقدام کند.
در سالیان اخیر نگاه خصمانۀ برخی اعضای شورای عالی فضای مجازی که اخیرا با طرح موسوم به صیانت رنگوبویی جدی در تقابلات سیاسی و اجتماعی نیز به خود گرفته است همواره خبرساز بوده را کنار دخالت نهادهای نظامی و امنیتی -که در این گفتوگو مشخصا سپاه پاسداران مدنظر آذری جهرمی است – میگذاریم انتقادات او جدیتر میشود و به درستی بیان میدارد که کشور عقلایی دارد که وظایف را بهخوبی تقسیم میکنند و نیازی به دخالتهایی از این دست نیست تا علاوه بر برهمزدن ساختار اقتصادی با خارجکردن سود این حوزه و سرمایهگذاری در دیگر بخشها توسعۀ آن را نیز با خطر روبرو کند.
این گفتگوی بیش از 3 ساعتی دارای آمارها و گفتارهایی است که میتوان هر یک از آنها را نقد کرد اما پس از ارائۀ خلاصهای از این گفتوگو اجازه بدهید در ادامه به دو موضوع بپردازیم؛ اول: نگاه امنیتی در تصمیمگیری مدیران و دوم: تکنوکراسی در کشور
نگاه امنیتی در تصمیمگیری مدیران
جامعۀ ایران در 200 سال گذشته را میتوانیم محصور بین سه هویت تعریف کنیم؛ هویت ملی، اسلامی و غربی. آنچه مشخص است در ابتدای امر میان هویت اسلامی و هویت ملی تضادهای بزرگی وجود نداشته بلکه در بزنگههای مختلف به تقویت یکدیگر کمک میکردهاند اما پس از آشنایی ایرانیان با اروپا و بعد از آمریکا و به وجود آمدن هویتی غربی آشتی بین این هویتها کمکم رنگ میبازد و در هر برهۀ تاریخی که یکی قصد میکند بر دیگری چیره شود و تعادل آنها بههم میخورد شاهد بروز وقایع تاریخی و اجتماعی بزرگ در کشور هستیم ( شرح این داستان در حوصلۀ این متن نیست اما با مرور وقایع از سلسلۀ صفویه به بعد مخصوصا از زمان مشروطیت تاکنون میتوانیم مصادیقی برای آن پیدا کنیم).
قدمت ایجاد ساختار فرمانروایی جدید و اصطلاحا تاسیس دولت مدرن در ایران به 150 سال نمیرسد. زمانی که بخش زیادی از آن به جنگ داخلی، اشغال توسط دولتهای خارجی، از سرگذراندن دو جنگ جهانی در عین اعلان بیطرفی و جنگ تحمیل در کنار کشمکشهای فکری گذشت. گزافه نیست که بگوییم در این بازه، زمانی برای ایجاد و ریشهدواندن نهادهای اجتماعی در جامعه وجود نداشته است و هر دولتی که سعی کردهاست با برنامهریزی در روند آن شتاب ایجاد کند جوابی خلاف خواسته دریافت کردهاست.
پس از انقلاب اسلامی 1357 با فرار، اخراج و کنارهگیری مدیران و کارشناسان بسیاری در دستگاههای اجرایی، انقلابیان فعال جایگزین این افراد شده و در سالهای ابتدایی با بروز وقایع امنیتی و تحمیل جنگ 8 ساله پرورش و حضور نیروهای امنیتی در بخشهای مختلف قوت گرفت. شاید بتوانیم این سالها را نقطۀ آغاز تفوق نگاه امنیتی در تمام شئون کشور بدانیم. در جایی که دشمن از داخل و بیرون هر لحظه امکان انجام عملیات داشته و دارد باید احساس خطر کرد اما این نگاه در سالیان بعد چنان با دیگر حوزهها چون سیاست، اقتصاد و حتی فرهنگ گره خورد که کارکرد معمول آنها را مختل کرد (شاید بهترین شاهد برای این مثال شبکۀ جهانی پرس تیوی ست که نقطۀ مشترک هر سه حوزۀ یاد شده است، شبکهای که میرفت با فعالیت حرفهای خود به یک شبکه در سطح رسانههای درجهیک دنیا تبدیل شود اما با دخالت نیروهای امنیتی حالوروزی بهتر از همتایان داخلی خود ندارد).
پس از دو جنگجهانی و آمادگی کشورها در برابر تهدیدات نظامی و سخت رویکرد جدیدی برای دخالت و چیرگی بر دشمنان ایجاد شدهاست با نام جنگ نرم و نظایر آن که پا را از برخورد با فیزیک بشر فراتر گذاشته و به سراغ روح و روان آن رفتهاند. در سالیان گذشته نیز ادبیات نظری (با تفوق نگاه امریکایی در دروس دانشگاهی) و اسناد امنیت ملی کشورهای پیشرو و سازمانهای جهانی از بار امنیت سختافزاری کاستهاند و بهجای آن به سراغ امنیت نرم رفتهاند که نظایر آن را علاوه بر بررسی اسناد میتوانیم در تصویب قوانین تنظیمگری برای پلتفرمهای دیجیتال پیدا کنیم. بیراه نیست که بگوییم در کشورمان نگاه امنیتی به دلایلی که برشمردیم بر هر نگاهی تفوق دارد و فضای کلان کشور در دست نیروهای امنیتی است اما عدمتخصص و بلندنظری باعث شدهاست در موارد متعددی بهجای محصولی درست، خروجی نامطلوبی داشته باشیم که به نابودی سرمایههای کشور میانجامد.
تکنوکراسی در ایران
دومین موضوع که ظاهرا خارج از محتوای پادکست است را تکنوکراسی در ایران قرار دادهایم. چرا ظاهرا؟ چون اساسا موضوع این گفتگو چنین مفهومی نیست اما آنچه در پشت جملات ردوبدلشده نمایان میشود تعهد آذری جهرمی به پیادهسازی تصمیمات فنی در زمان تصدی وزارت خود است. پس بیراه نیست که همان طور که خود اشاره میکند به او تکنوکرات بگوییم.
شاید زمانی که افلاطون بهدنبال فیلسوفشاه برای حکمرانی بود و سقراط درمورد دموکراسی چنین میگفت: «دموکراسی حکومت بچههای رهاشده در شیرینی فروشی است، گلههای دموکرات فقط به دنبال لذت هستند و به شیرینگویان و چاپلوسان با قدرت و پستهای سیاسی پاداش میدهند، که به نوبه خود از سیاست برای رضایت خود بهرهبرداری کنند»؛ کسی فکرش را نمیکرد با ظهور انقلاب صنعتی و علمیشدن مدیریت نحلۀ فکری جدیدی در حکمرانی به وجود بیاید که دنبال به صدر نشاندن فنسالاران در جامعه باشد. تکنوکراسی یا همان فنسالاری بهدنبال رهبری جامعه از طریق افرادی است که قبلا مهارت خود را به اثبات رساندهاند و براساس دادهها و شواهد عینی تصمیمگیری و برنامهریزی میکنند نه براساس نظر رایدهندگان.
تکنوکراسی و تکنوکرات شاید از لحاظ آوایی خوشآهنگ باشند اما در دو دهۀ اخیر بهعنوان ناسزا در بین بخشی از نیروهای سیاسی کشور استفاده میشده است و برخی از خطابشوندهها همچون محمدباقر قالیباف نیز با گرمی از آن استقبال کردهاند. اما چرا از یک واژه که در گسترۀ فلسفۀ سیاسی است باید بهعنوان کلمهای منفی استفاده کرد؟
اولین دولت تکنوکرات ایرانی را دولت حسنعلی منصور میدانند که از طریق تشکیل کانون مترقی و گردآوری شماری از تحصیلکردگان ایرانی خارج از کشور و سیاسیون نامدار داعیهدار استفاده از روشهای علمی برای برنامهریزی و مشاوره به حکومت بود. این کانون بعدها با سرکارآمدن حسنعلی منصور به حزب ایران نوین تغییر نام میدهد که توانست جریانی نو در سیاست دوران پهلوی دوم به وجود آورد و حتی اکثریت مجالس قانونگذاری را کسب نماید. هر چند توانایی این حزب در یارگیری بین سیاسیون دامنۀ وسیعی را شامل میشد اما در بین مردم جایگاهی نداشت و بهدنبال اجرای فرامین انقلاب سفید شاه در کشور بود؛ از همین رو میتوانیم آن را تنها دولت تکنوکرات کشور بخوانیم.
هرچند در جامعه دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی بهعنوان دولت تکنوکرات شناخته میشود اما اطلاق آن به تمامی دولتمردان آن اشتباه است. مانند بسیاری دیگر از مفاهیم و واژگان که به اشتباه در ذهن جامعه ما جاافتاده است تکنوکراسی و تکنوکرات نیز با دستمایهشدن سیاسی دچار قلب معنی شده و نادرست بهکار میرود. برای چرایی این گمانه باید به چگونگی این انتساب نگاه کنیم.
دولت مرحوم هاشمی با شعار سازندگی پس از جنگ پا در عرصۀ سیاسی گذاشت و با حمایت همهجانبهای که از سوی نظام سیاسی داشت دست به اجرای طرحهای عظیم برای بازسازی خرابیهای جنگ تحمیلی زد. سیاستهایی که اثرات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بزرگی بههمراه آورد و دلیل بیان ایده معروف ایشان شد که اگر برای توسعه بخشی از مردم زیر چرخ اقتصاد له شوند اشکالی ندارد. بله! انتساب تکنوکراتبودن به دولت ایشان به این دلیل نبود که نظرات مردم را در عمل اجرا نمیکرد بلکه اعتقاد داشتند اجرای هر عملی اثراتی مثبت و منفی بههمراه دارد و نباید به دلیل بروز اثرات منفی نتایج مثبت آن را زیر سوال ببریم وگرنه دولت ایشان نه تنها حمایت نظام سیاسی را با خود داشت بلکه در انتخابات درصد بالایی از آرا را به خود اختصاص داده و به خواستۀ مردم که رشد اقتصادی بود عمل میکرد.
نکتهای که در اینجا نیز به مصاحبۀ آذری جهرمی برمیگردد این است که وی اعتقاد دارد وزارت او یک وزارت فنی است که در امور فرهنگی و اجتماعی دخالتی ندارد و حضور نیروهایی با داشتن چنین حساسیتهایی در صنعت فاوا را نادرست دانسته و اعتقاد دارد که نظام سیاسی قوۀ عاقلهای دارد که وظیفۀ نگرانبودن برای اثرات اجتماعی و فرهنگی اقدامات با اوست و به دیگران ربطی ندارد اما زمانی که همان قوۀ عاقله دستوراتی در راستای نگرانیهای امنیتی، اجتماعی و فرهنگی به وزارت او ابلاغ میکند و در برنامههای توسعهای میگنجاند، تا جای ممکن از آنها تمرد میکند و در فضای عمومی به آنها انتقاد میکند. و این جاییست که تناقض او آشکار میگردد و نشان میدهد از اساس دلایل ناموجهی به کار گرفته است.
بررسی صنعت فاوا در یک دهۀ گذشته نشان میدهد با تمام فرازونشبها و کموکاستیها اما مسئولین بهخصوص محمود واعظی و آذری جهرمی بهعنوان وزرا توانستهاند ظرفیتهای بالقوۀ آن را به خوبی بالفعل کرده و به کمک اقتصاد کشور بیایند و هرچند از نگاه مفهومی نمیتوانیم محمدجواد آذری جهرمی را یک تکنوکرات بدانیم اما از لحاظ ایرانی او یک تکنوکرات تمام عیار است!
[1] براساس دادههای بانک مرکزی حساب تشکیل سرمایه کشور براساس قیمتهای ثابت 1395 سیری نزولی داشته و در سالهای پایانی دهه به کمتر از ثلث ابتدای آن رسیده است.
[2] Catch up
[3] سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر
[4] VOD (Video on demand)