اعتماد به یک دایرۀ کوچک از افراد نزدیک، ناتوانی در شنیدن ایدهها و دیدگاههای مخالف، تشکلهای کوتاهعمر و پرحاشیۀ صنفی و سیاسی، تنهایی و تکرَوی، تبدیل رقابت به خصومت، فقدان لابیهای اثربخش صنفی، ارتباطات حرفهای سست، بدهبستانهای اندک در محیطهای کاری و دوستانه، همگی نشانههایی از یک بیماری جمعی هستند: کمبود سرمایۀ اجتماعی.
اما سرمایۀ اجتماعی چیست؟ آیا سرمایۀ اجتماعی صرفاً اعتماد به دیگران است؟ قطعاً خیر…
زمانی که دو باجناق، که یکی کارمند و دیگری رانندهتاکسی است، نمیتوانند سر یک موضوع ساده با یکدیگر به مفاهمه برسند، آن چیزی که غایب است سرمایۀ اجتماعیست. زمانی که بچههای یک کلاس قرار میگذارند که برای اعتراض به سیستم سرمایش ضعیف مدرسه دستهجمعی غیبت کنند ولی فقط نیمی از آنها پای قرار میمانند، آن چیزی که غایب است سرمایۀ اجتماعیست. زمانی که بازوهای حقوقی شرکتهای دیجیتال نمیتوانند (یا نمیخواهند) منافع مشترک خود را یا یکدیگر در میان بگذارند، و در نتیجه نمیتوانند در راستای منافع یکدیگر در مقابل جریانهای قوانین بازدارنده قد علم کنند، آن چیزی که غایب است سرمایۀ اجتماعیست.
ادامه مطلب