متن ذیل باید متنی سیاستی میبود که در یک ساختار سیاسی عقلانی بهعنوان راهی برای یادگیری سیاستی در نظر گرفته میشد ولی اکنون تنها میتوانیم آن را برای آیندگان خود به یادگار بگذاریم.
نظام سیاسی باید بتواند بین سه مفهوم منتقد، معترض و معارض خودش تفکیک کند. گروه اول کسانی هستند که قصد ایجاد تغییرات اساسی در ساختار سیاسی را ندارند ولی وقتی با یک تصمیم یا سیاست اجرایی مخالف باشند، مخالفتشان را اعلام میکنند و بهترین فرصت یادگیری و اصلاح را برای حکومت فراهم میکنند. در واقع در یک سیستم سیاسی، نهادهایی مانند اندیشکدهها قرار است این نقش را ایفا کنند (طبعاً اندیشکدهها کارکردهای همراهتری هم با ساختار قدرت دارند ولی در تمامی این فعالیتها، حالت انتقادگونه ایشان در نسبت با کنشهای سیاسی موجود و لزوم اصلاح آنها وجود دارد).
معترضین کسانی هستند که ممکن است با کلیت یک نظام سیاسی مخالف و یا بیتفاوت باشند ولی فعلاً کاری با نظام سیاسی ندارند و اعتراض فعلیشان به یک یا مجموعهای از اقدامات حاکمیت است. این معترضین همانهایی هستند که در قانون اساسی هم به آنها اجازه اعتراض داده شده است. حاکمیت «عاقل» به این گروه اجازه بیان صریح اعتراضشان را میدهد و برای راضیکردن ایشان دست به اقدامات اصلاحی مختصر یا گستردهای میزند و این فرصت را هم برای یادگیری سیاستی از دست نمیدهد.
گروه سوم که معارض خوانده میشوند، کسانی هستند که از اول بنای جنگ با یک حکومت را دارند و هر حکومتی به صورت معقول مجاز به سرکوب اینهاست. گروههایی مثل داعش، پ.ک.ک و جداییطلبان اوکراین (طبعاً از منظر دولت اوکراین) و… از جمله این گروهها هستند.
یک حکومت عاقل سعی میکند تا معارضین را به معترض و معترضین را به منتقد تبدیل کند. در مقابل یک حکومت غیرعقلانی کاری میکند که منتقدینش به معترض و معترضینش به معارض تبدیل شوند. چطور؟ به سادگی.
فرض کنید در کشور شما به خاطر یک سیاست غلط و احمقانه که مدتهاست منتقدین نسبت به آن نقد میکنند و هشدار میدهند ولی توجهی به آنها نمیشود، یک دختر بیگناه کشته میشود. مردم زیادی میخواهند به این سیاست اعتراض کنند ولی به آنها هیچ مجوزی برای اینکار داده نمیشود و از همان اول کار بهعنوان اغتشاشگر با ایشان برخورد میشود. گروههایی مثل سلطنتطلبها و رجویها و کومله هم مثل همیشه آمادۀ سوءاستفاده از هر اتفاقی هستند و نظام سیاسی هم بدش نمیآید که حمایت آنها، «اغتشاشگر»خواندهشدن همه معترضین را تایید کند.
فلذاست که همه منتقدین و معترضین به حکومت، با این چوب جادویی تبدیل میشوند به معارضین نظام سیاسی. اینجاست که یک اعتراض که میتوانست راهی برای اصلاح در یک نظام سیاسی «عقلانی» باز کند، در یک نظام سیاسی «غیرعقلانی» تبدیل میشود به یک نبرد برای مرگ و زندگی.
خلاصه کلام، خمیرمایۀ یک حکومت باید به جای خود نرم و شکلپذیر و به جای خود سفت و صلب باشد.