یادداشت‌ها

مشترک خبرنامه هاتف شوید

هاتف‌نامه

نامه‌های ما به شما، برآمده از اندیشه‌های ماست.

فساد با عینک روانشناسی؛ مقدمه‌ای بر روان‌شناسی فساد 1

16 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است.

مقدمه

فساد که تعریفش سوءاستفاده از قدرت برای منفعت‌های شخصی است، پدیده‌ای اجتماعی است که پیامدهای بسیار اثرگذاری بر مردم در سراسر جهان دارد. به همین دلیل لازم است مطالعات دقیق و مبتنی بر شواهد به صورت گسترده در این حیطه انجام شوند که معتبر و کاربردی باشند. اگرچه عمده مطالعات در این زمینه را شاخه‌هایی مانند اقتصاد، علوم سیاسی و جامعه‌شناسی انجام داده‌اند اما در این مطالعات تمرکز بر سطح کلان بوده است. در حالی که این پدیده را در سطح خرد هم می‌توان مطالعه کرد. از شاخه‌هایی که این سطح خرد را مطالعه می‌کنند روانشناسی اجتماعی است.

تعارض منفعت‌ها در تنگناهای اجتماعی

در روانشناسی اجتماعی فساد به صورت یک تنگنای اجتماعی دیده می‌شود و این یعنی فساد موقعیتی است که در آن منفعت فرد در کوتاه‌مدت با منافع جمعی در بلندمدت مقابل هم قرار می‌گیرند. در فساد فرد قدرتمند با تعارض بین سوءاستفاده از قدرت و استفادۀ مسئولانه از آن مواجه می‌شود. به‌عبارت دیگر فرد بین اینکه مرتکب فساد (سوءاستفاده از قدرت) شود یا خیر قرار می‌گیرد که در صورت ارتکاب فساد در خدمت منافع شخصی کوتاه‌مدتش می‌شود و در غیر این صورت یعنی عدم فساد (استفادۀ مسئولانه از قدرت) در خدمت علائق جمعی در بلندمدت قرار می‌گیرد. هنگامی که فرد قدرتمند در «تنگنای فساد» قرار می‌گیرد عواقب مثبت و منفی موردانتظارش از فسادکردن را مجسم می‌کند. یعنی فرد قدرتمند درگیر پیش‌بینی‌کردن می‌شود. پیش‌بینی فساد حداقل دو دسته را در برمی‌گیرد: اول اینکه فرد قدرتمند هنگام مواجهه با تنگنای فساد عواقبی که گریبان خودش را می‌گیرند به صورت ذهنی پیش‌بینی می‌کند. دوم اینکه فرد قدرتمند به‌دلیل اینکه بر منابع مشترک قدرت دارد در مورد پیامدهای جمعی هم پیش‌بینی می‌کند. مثلا یک پلیس فاسد از رشوه در کوتاه‌مدت منفعت می‌برد اما در طولانی‌مدت از اینکه نیروی پلیس کمتر قابل‌اعتماد دیده می‌شود نیز آسیب می‌بیند.

در ساحت روان، افراد عواقبِ فوریِ فردی را در برابر عواقب طولانی‌مدت جمعی می‌بینند. به‌خاطر نادیده‌انگاشتن زمانی (یعنی نتیجۀ مطلوبی را در آینده کم‌ارزش‌تر از زمان حال ادراک‌کردن) عواقب منفی طولانی‌مدت برای جمع در مقایسه با عواقب فوری برای خود فرد نادیده گرفته می‌شود. این تنگنای زمانی در قلب تمامی اشکال فساد وجود دارد و در پس زمینۀ نقش مهم شناخت‌های مرتبط با پیش‌بینی‌کردن در تصمیم‌گیری فساد دیده می‌شود. به‌علاوۀ فهم اصل کلی اشاره‌شده لازم است برای درک بهتر ماهیت فساد بین فساد فردی و بین‌فردی تمایزی را قائل شویم. هریک از این دو نوع فساد فرآیندهای تصمیم‌گیری متفاوتی را با توجه به تصویرهای ذهنی پیامدهای موردانتظار در آینده دربرمی‌گیرند.

روانشناسی فساد
روانشناسی فساد

تمایز دو نوع فساد فردی و بین‌فردی

در فساد فردی اقدامات مفسدانه این‌گونه توصیف می‌شوند که در آن یک عامل یک‌تنه از قدرتی که در دست دارد در جهت منافع شخصی خود سوءاستفاده می‌کند؛ مانند اختلاس و سرقت از اموال عمومی. فساد فردی شامل سبک‌سنگین‌کردن بین دو گروه (فرد قدرتمند در مقابل جمع) می‌شود. در حالی که فساد بین‌فردی اشاره به اقداماتی مفسدانه دارد که در آن‌ها چندین عامل از قدرتی که در دست دارند در جهت منافع شخصی با همدستی یکدیگر سوءاستفاده می‌کنند؛ مانند رشوه و شبکه‌های فساد تثبیت‌شده. در این نوع از فساد تنگنای اجتماعی تودرتویی وجود دارد که منافع سه دسته با یکدیگر در تقابل است (فرد دارای قدرت در مقابل شریک فساد در مقابل جمع). فساد بین‌فردی علاوه بر تنگنای بین منافع شخصی و جمعی تنگنای دیگری در دل خود بین شرکای مفسد هم دارد و همین تنگنا پیش‌بینی تصمیم‌گیری فرد مفسد را پیچیده‌تر می‌کند.

مثال زیر دینامیک پیچیدۀ اجتماعی در تنگنای بین‌فردی را به صورت جزئی‌تر نشان می‌دهد: یک تاجر را در نظر بگیرید که به سیاست‌مداری در عوض گرفتن اطلاعات محرمانه پیشنهاد رشوه می‌دهد. در این مثال این معامله شبیه به تنگنای زندانی ترتیبی است که تاجر مثال ما اولین حرکت‌کنندۀ بازی است. فرد سیاست‌مدار اکنون با تنگنای اجتماعی تودرتویی مواجه است و باید پیش‌بینی کند که عواقب فساد بالقوه‌اش سه گروه را درگیر می‌کند: خودش، شریک فاسد و جمع. گرفتن رشوه بدون دادن اطلاعات محرمانه می‌تواند منفعت کوتاه‌مدت را برای او افزایش دهد. این گزینه وقتی جذاب‌تر می‌شود که سیاست‌مدار انتظار تعامل با این تاجر را در آینده نداشته باشد زیرا در چنین مواجهه یک‌باره‌ای احتمال تلافی از جانب شریک فساد (تاجر) پایین است. یک معاملۀ فاسد موفق می‌تواند بهترین پیامد را برای تاجر و سیاست‌مدار ایجاد کند اما برای جمع اثرات منفی داشته باشد. همان طور که نشان داده شد در ساختار تصمیم‌گیری فساد عناصر پیش‌بینی چندگانه‌ای وجود دارد.

فرآیندهای روانی زیربنایی فساد

از مهم‌ترین عوامل روان‌شناختی موثر در تنگنای فساد را می‌توان به دو دستۀ درون فردی (محاسبۀ سود-زیان، کنترل خود، گناه) و بین‌فردی (هنجارهای اجتماعی و صداقت) تقسیم کرد:

1. پیش‌بینی سود و زیان:

صاحبان قدرتی که با تنگنای فساد مواجه می‌شوند تلاش می‌کنند تا عواقب مادی، قانونی، اخلاقی و اجتماعی آن را پیش‌بینی کنند. به‌دلیل اینکه عوامل مفسد در فساد بین‌فردی بیشتر هستند، پیش‌بینی عواقب آن سخت‌تر است و در نتیجه به تفکر بیشتری هنگام پیش‌بینی نیاز دارد. شرکای هر فرد مفسد می‌توانند به‌کرات با آسیب‌زدن به معاملۀ فساد به‌صورت بالقوه (مثلا با فرارکردن، خیانت در رشوه‌دهی یا افشاگری) برای یکدیگر تهدید محسوب شوند. عامل فاسد به‌ویژه در معاملاتِ فاسدِ ضربتی باید این تهدید بین‌فردی را به‌عنوان متغیری اضافی در محاسبۀ سود-زیان در نظر بگیرد. به‌عبارت دیگر پیش از ورود به معاملۀ فاسد عامل فساد باید فاسدبودن شریک را تخمین بزند. دادن پیشنهاد فساد به عاملی غیرفاسد می‌تواند دردسرساز باشد. در نتیجه محاسبۀ سود-زیان در فساد بین‌فردی پیچیدگی، عدم قطعیت و پیش‌بینی ناپذیری بالاتری نسبت به فساد فردی دارد.

2. پیش‌بینی گناه:

2.1 تاثیر پیش‌بینی احساسات مثبت:

احساساتی که فرد قدرتمند پیش از تصمیم‌گیری در مورد فسادکردن یا نکردن نسبت به عواقب تجربه می‌کند در تصمیم‌گیری‌اش موثر هستند. کسی که دارای قدرت است احتمالا هیجانات مثبتی را پیش از تصمیم‌گیری احساس می‌کند که این احساسات در آینده در اثر کسب منفعتی ایجاد خواهند شد یا اینکه افراد احساس رضایت از خود را پیش از تصمیم‌گیری احساس می‌کنند که این احساس ناشی از این فکر است که «متقلبین گنگ بالایی دارند» (یعنی احساس مثبتی که پس از خلاصی از رفتار غیراخلاقی تجربه می‌شود). این هیجانات مثبت فرد قدرتمند را به این سمت می‌برد که درگیر فساد شود. اگر اقدام فرد فاسدِ بالقوه به نظرش شبیه به «فرصت طلایی» که یک بار پیش می‌آید باشد، این تمایلات و احساسات مثبت افزایش می‌یابند.

2.2 تاثیر پیش‌بینی احساسات منفی به‌ویژه احساس گناه

از طرف دیگر هر فسادی همیشه قربانی دارد که این قربانی می‌تواند از یک شخص عینی تا کل جامعه یا مفاهیم انتزاعی مانند اعتماد عمومی را در بر بگیرد. آسیب‌زدن به قربانی هیجانات منفی مانند شرم و احساس گناه را فعال می‌کند. پیش‌بینی احساسات منفی فرد فاسد را از اقدام باز می‌دارد. از بین این احساسات منفی لازم است به احساس گناه توجه ویژه‌ای شود چراکه مرسوم‌ترین هیجانی است که در پاسخ به تخطی‌های اخلاقی تجربه می‌شود. البته عوامل فردی و اجتماعی مختلفی می‌توانند احساس گناه را رقم بزنند بنابراین تفاوت بین‌فردی در میزانی که گناه احساس می‌شود وجود دارد که به آن «مستعد گناه بودن» گفته می‌شود. افرادی که بیشتر مستعد گناه هستند به فراوانی بیشتری احساس گناه را تجربه می‌کنند و اغلب این افراد رفتارهای غیراخلاقی کمتری مرتکب می‌شوند، خصوصا اگر قربانی فساد برجسته و عینی باشد. اما این مسئله در مورد فساد بین‌فردی متفاوت است.

روانشناسی فساد
روانشناسی فساد

2.3 پیچیدگی تاثیر احساس گناه در فساد بین‌فردی:

در فساد بین‌فردی احساس گناه پویایی پیچیده‌تری دارد. در این نوع از فساد برخلاف فساد فردی اصول مختلف اخلاقی مکررا سقوط می‌کنند. این نوع فساد اغلب شامل تعارض بین اصول عدالت و وفاداری می‌شود که هر دو از ارزش‌های اولیه اخلاقی هستند. در بسیاری از فسادهای بین‌فردی اصول عدالت و وفاداری در تعارض با یکدیگر هستند یعنی یک فرد لازم است تصمیم بگیرد که نسبت به شریک فاسد خود وفادار باشد یا عادلانه رفتار کند. در نتیجه تجربۀ احساس گناه به این بستگی دارد که کدام اصل اخلاقی غلبه پیدا می‌کند. اگر فرد بخواهد برخلاف اصل وفاداری عمل کند از اینکه با شریکش همکاری نخواهد کرد پیش‌بینی احساس گناه می‌کند.

احساس گناه مستعد این است که فساد بین‌فردی را افزایش دهد. اولا مردم معمولا انتظار دارند که وقتی از فعالیت‌های دیگران اثر می‌گیرند احساس گناه کنند. در تنگنای تودرتوی فساد بین‌فردی شریک فساد معمولا نزدیک‌تر است و به صورت آشکارتری نسبت به قربانی تاثیر می‌گذارد. در نتیجه پیش‌بینی احساس گناه نسبت به شرکای بالقوۀ فاسد بر احساس گناه به قربانی پیشی می‌گیرد. واقعیت این است که قربانی معمولا ناآشکار و انتزاعی بوده و در فاصله‌ای زمانی تاثیر می‌گیرد و همین‌ها می‌تواند چنان تمایلی را تقویت کند.

ثانیا احساس گناه همکاری را خصوصا بین اعضای یک گروه تقویت می‌کند. از طرفی فساد بین‌گروهی نیازمند همکاری است و از طرف دیگر هنجارهای وفاداری میان اعضای یک گروه اهمیت دارند و عدم همکاری با شرکای مفسد هیجانات منفی اخلاقی را فعال می‌کند. در نتیجه مردم احتمالا اغلب احساس گناه را وقتی تجربه می‌کنند که با شریک فاسد خود همکاری نکنند. آنچه می‌تواند این احساس را در این مورد تشدید کند نابرابری قدرت است. احتمال همکاری در فساد وقتی بالا می‌رود که از جانب قدرت بالاسری دیکته شود در نتیجه افراد پایین‌دست اغلب وقتی به مرجعین قدرت نمی‌پیوندند احساس گناه می‌کنند. مثلا یک مسئول ممکن است چنین احساسی را وقتی تجربه کند که با یک معاملۀ فاسد که فرد بالادستش پیشنهاد داده موافقت نکرده است. به‌علاوه تمایل به تبعیت از مرجعیت قدرت در افرادی شدیدترین حد را دارد که برای مهربانی، همدلی و صمیمی‌بودن ارزش قائل‌اند و در نتیجه نمی‌خواهند مرجع قدرت را ناامید کنند. البته صفاتی مانند توافق‌جو بودن و مستعد گناه بودن نیز می‌توانند در تنگناهای فساد بین‌فردی اثرشان را نشان دهند.

ثالثا این واقعیت که عامل فساد دیگری هم وجود دارد فرآیند توجیه را تسهیل می‌کند و همچنین احساس گناه نسبت به قربانی را تخفیف می‌دهد. وقتی گروه خودی از خدشه‌دارکردن هنجارهای عدالت نفع می‌برند مردم به‌راحتی دست به هنجارشکنی می‌زنند. این مسئله زمانی افزایش می‌یابد که گروه خودی باید با گروه بیرونی بر سر منابع کمیاب رقابت کند. تعداد اعضای گروه داخلی هم عامل دیگری است که این مسئله را تشدید می‌کند. به این معنا که هرچه شبکه فساد گسترده‌تر باشد هر عامل فاسد احساس مسئولیت کمتری برای اثرات منفی فساد می‌کند و چنین وضعی پیش‌بینی احساس گناه را کاهش می‌دهد.

روانشناسی فساد
روانشناسی فساد

3. کنترل خود:

حتی در شرایطی که احتمال موفقیت پایین و احتمال تنبیه قطعی باشد و نیز پیش‌بینی احساس گناه وجود داشته باشد باز هم مردمی درگیر فساد می‌شوند. در این موارد تداعی‌های ذهنی روشن از منافع فساد وسوسۀ فسادکردن را ایجاد می‌کند و می‌تواند بر زیان‌های مورد انتظار فساد غلبه کند. کنترل خود عاملی اصلی برای توضیح این است که چرا عده‌ای درگیر چنین وسوسه‌هایی می‌شوند درحالی که دیگران در برابرشان مقاومت می‌کنند.

کنترل خود «ظرفیت هشداردهی به پاسخ‌های فرد خصوصا هم ردیف کردن آنان با ایدئال‌ها، ارزش‌ها، اخلاقیات و انتظارات اجتماعی و حمایت از جستن اهداف بلندمدت» است. فرد قدرتمندی که فساد را تایید نمی‌کند و درنتیجه هدف بلند‌مدتی را شکل می‌دهد تا غیرفاسد باقی بماند به ظرفیت کنترل خود بالایی نیاز دارد تا تنگنای فساد را تشخیص داده و در برابر وسوسه‌های فساد مقاومت کند. فردی که خالی از کنترل خود باشد توانایی تشخیص عواقب منفی رفتارش را ندارد. در تنگناهای فساد که در آن قربانی مکررا از نظر روانی و زمانی دور است این تمایل می‌تواند برجسته‌تر باشد. خصوصا در فساد بین‌فردی، دیگر شرکای فاسد منفعت تودرتویی دارند که فساد انجام دهند و شرایط را به‌صورت موقعیت برد-برد یا جرم بدون قربانی ببینند در نتیجه پیش‌بینی عواقب منفی بالقوه در فساد بین گروه‌ها به‌صورت ویژه‌تر نیازمند کنترل خود است زیرا عواقب منفی بالقوه در تنگناهای بین‌فردی در مقایسه با فردی سخت‌تر تشخیص داده می‌شوند.

علاوه بر این‌ها مقاومت در برابر وسوسۀ فساد نیازمند کنترل خود است. خصوصا اگر گزینۀ رفتار فاسدانه غیرمنتظره باشد. کنترل خود از عواملی است که نقش حیاتی در تبیین رفتارهایی دارد که در آن موقعیت‌ها تصمیمات به‌صورت تکانشی گرفته می‌شوند. برخلاف تصور عمومی بسیاری از رفتارهای مجرمانه و مفسدانه کاملا برنامه‌ریزی‌شده نیستند و ناگهانی پیش می‌آیند.

کنترل خود می‌تواند هم رفتار فساد فردی و هم بین‌فردی را پیش‌بینی کند. در تنگناهای فساد فردی کنترل خود مردم را قادر می‌سازد تا در مقابل وسوسۀ عمل به‌صورت خودخواهانه که منفعت کوتاه‌مدت را تامین می‌کند مقاومت کنند. کنترل خود می‌تواند عدم‌مشارکت و مشارکت عده‌ای را در فسادهای فردی توضیح دهد. کنترل خود همچنین می‌تواند به افراد کمک کند تا سمت فساد بین‌گروهی نروند. مردمی که تحت فشار زمانی هستند و در نتیجه کنترل خود آنان پایین است نسبت به کسانی که فرصت تامل درمورد همکاری‌کردن یا نکردن داشته‌اند میزان بیشتری از همکاری‌کردن را نشان می‌دهند. به این دلیل که مشارکت با شریک فاسد در قلب فساد بین‌فردی است. فرض می‌شود که اتصالی بین کنترل خود پایین و همکاری در فساد وجود دارد. در نتیجه کسانی که با تصمیم درگیرشدن در فساد فردی یا بین‌فردی قرار می‌گیرند فرض می‌شود که بین کنترل خود و فساد در آنان ارتباط داشته باشند؛ خصوصا وقتی این موقعیت ناگهانی و غیرمنتظره و تکانشی رخ می‌دهد یا همکاری در فساد (در مورد فساد بین‌فردی) با شریک فسادی شناخته‌شده رخ می‌دهد.

البته در برخی از موارد لازم است فرد قدرتمند حتما کنترل خود داشته باشد تا فساد مدنظر را انجام دهد. مانند وقتی که فرد قدرتمند تصمیم گرفته به هر قیمتی شده به هدفش برسد و هر وقت توانست فساد کند. اگر فردی بخواهد درگیری دائمی، مکرر و انگیزه‌مند در فساد داشته باشد به سطوح بالایی از کنترل خود نیاز دارد. کسی که می‌خواهد مکرر درگیر فساد شود باید با تامل، اقدامات فاسدانۀ خود را پنهان کرده و وانمود به بی‌گناهی کند. همچنین لازم است در هر موقعیتی چهرۀ خاصی از خود را بروز دهد. در نتیجه فرد باید هویت‌های گوناگونش را در این مسیر مدیریت کرده و لازمۀ این امر داشتن میزان بالایی از کنترل بر خود است. این نیاز در مورد فساد بین‌فردی بسیار بیشتر از فساد فردی است.

مطالب مرتبط...

روان‌شناسی موفقیت یا روان‌شناسی زرد؟

پیچیده باش، زرد نباش؛ نقدی بر روان‌شناسی موفقیت

11 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. در اپیزود سوم پادکست دوسیه، روان‌شناسان موفقیت، روشنفکران، روحانیون و سلبریتی‌ها به‌عنوان چهار گروه دارای مرجعیت فکری و فرهنگی برای بخشی از ایرانیان امروز معرفی شدند و از بین آن‌ها قشر مورد هدف روان‌شناسان موفقیت بودند. به نظر می‌رسد این گروه

ادامه مطلب »
روانشناسی فساد و فساد بین‌فردی

فساد با عینک روانشناسی؛ مقدمه‌ای بر روان‌شناسی فساد (2)

17 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است. مقدمه؛ پویایی‌های فساد بین‌فردی تنگنای فساد بین‌فردی بیش از فساد فردی به پیش‌بینی نیاز دارد. به‌منظور روشن‌ترشدن پویایی‌های اجتماعیِ پیچیده در فساد بین‌فردی در این قسمت نگاه دقیق‌تری به اهمیت و ضرورت «هنجارهای فساد» (این نکته که فسادکردن هنجار است) انداخته

ادامه مطلب »
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اندیشکده هاتف

© ۱۳۹۷ – تاکنون | اندیشکده هاتف