فهرست مطالب
مقدمه
تولید و انتشار فصل اول پادکست دوسیه به اتمام رسید. به نظرم آمد حالا که در مقطع زمانی بین پایان انتشار فصل اول و شروع انتشار فصل دوم هستیم، یادداشتی بنویسم و نکاتی را توضیح دهم. بعضی از این نکات اشاره و واکنش به بازخوردهایی است که در طول این مدت از مخاطبان گوناگون گرفتهایم و بخش دیگر این نکات شاید گفتوگویی با خود محسوب شود؛ از این جهت که حالا که بخشی از مسیر را آمدهایم، بیشتر برایمان مشخص شده که دوسیه چیست و قرار است چه کند.
نه یک شنوندۀ صرف، بلکه یک شنوندۀ منتقد
فصل اول پادکست دوسیه صرفا یک تریبون ساده نیست. قرار نبود مهمانهایی بیایند و ما میکروفونی جلوی آنها بگذاریم تا صدای آنها را بشنویم و بروند. قصد ما این بود که مواضع این افراد را نقد کنیم، به پرسش بکشیم و حتی زیر سوال ببریم. از نظر ما این نکته از دو جهت حائز اهمیت است. جهت اول اینکه موضع دوسیه تا حدودی مشخص میشود: موضع دوسیه این نیست که مهمانهای فصل اول حرفهای درستی زدهاند. من و دوستانم که در اندیشکدۀ هاتف مشغول مطالعه و پژوهش هستیم، شاید با بعضی از مهمانهای فصل اول چیزی در حدود ۱۰ درصد هم اشتراکنظر نداشته باشیم.
جهت دوم که به دنبال جهت اول میآید این است که لیست مهمانان دوسیه، جهتگیری فکری ما را مشخص نمیکند. دعوت از یک مهمان به پادکست دوسیه به معنای تأیید مواضع او نیست، در نتیجه خواهش ما از مخاطب این است که ما را بر اساس لیست مهمانان مورد ارزیابی قرار ندهند، بلکه از طریق نوع دیالوگی که با این مهمانان برقرار کردهایم و قوت و قدرت چالشهای نظری که در مقابل آنها قرار دادیم ارزیابی کنند.

نحوۀ کار ما برای تولید هر قسمت فصل اول هم این را نشان میدهد. ما قبل از گفتوگو با هر مهمان، تعدادی از آثار او را مطالعه میکردیم تا قبل از شروع گفتوگو دیدی دقیقتر نسبت به آرا و نظرات او داشته باشیم تا پادکست به نحو بهتری به صورت گفتوگوی انتقادی پیش برود (البته این فرایند در همۀ قسمتها بهخوبی پیش نرفت و در بعضی قسمتها، من پیش از ضبط نتوانسته بودم آشنایی جامعی با نظرات مهمان داشته باشم). همۀ این توضیحات را گفتم تا بگویم در فصل اول دوسیه قرار بود یک شنوندۀ منتقد باشیم که آرای مهمان را چکشکاری میکند و نه صرفا یک شنوندۀ محض و صرف. به همین دلیل هم فقط کسانی را دعوت نکردیم که با آنها موافقیم. این است فرق ما با صدا و سیما!
پاشنهآشیل ما: سلبریتیپژوهی
بعد از این مدت مطالعه و گفتوگو در مورد جایگاه اجتماعی چهار قشر (روحانیت، روشنفکران، روانشناسان و سلبریتیها) در ایران، شخصا به این نتیجه رسیدهام که ما در حوزۀ سلبریتیپژوهی ضعفهای بنیادین داریم. شاید کمتر کسی در این عرصه داشته باشیم که حرفی جدی داشته باشد. ما نمیدانیم سلبریتی چیست و چه کارکردی دارد و چرا ظهور و بروز پیدا کرده و تا این حد زندگی ما را فرا گرفته است.
عموم کسانی که در ایران دربارۀ سلبریتیها نوشتهاند و حرف میزنند، درکی از سلبریتیپژوهی ندارند. سلبریتیپژوهی مساوی شده با تخریب و توهین به سلبریتیها. وقتی میپرسیم سلبریتی کیست، پاسخ میدهند «مشتی بیسواد و لمپن که از طریق شبکههای اجتماعی طرفداران زیادی کسب کردهاند»؛ و وقتی میپرسیم که چه کارکردی دارد، پاسخ میدهند «هیچ کارکرد مثبتی ندارد» و وقتی میپرسیم چرا تا این حد سلبریتیها زندگی ما را فرا گرفتهاند، پاسخ میدهند «چون جذاب و لذتبخش هستند و آدمها هم عموما دنبال چیزهای جذاب و لذتبخشاند و به همین دلیل سلبریتیها طرفداران زیادی دارند».
من از دو جهت با این طرز تفکر مشکل دارم. جهت اول اینکه اینها را اصلا تحلیل نمیدانم، اینها صرفا مجموعهای از فحش است که مثلا میتوان از دهان افراد حاضر در مهمانیهای خانوادگی و فامیلی هم شنید. صرف اینکه من در حرفهایم به کانت یا آدورنو یا فوکو ارجاع بدهم، از من یک تحلیلگر نمیسازد. تحلیلگر یعنی کسی که به فهم من از وضعیت موجود کمک کند. فحش و ناسزا به وضعیت موجود، اتفاقا من را از فهم آن دور میکند.
جهت دوم اینکه جامعۀ ما جزو جوامعی محسوب میشود که تا حد زیادی با سلبریتیها در ارتباط است؛ پستهای اینستاگرام آنها را دنبال میکند، از زندگی شخصی آنها در جریان است، حتی گاهی اوقات مواضع سیاسی سلبریتیها بازتاب فوقالعادهای در جامعه پیدا میکند و غیره. مبتذلدانستن سلبریتی به نظرم مساویست با مبتذلدانستن بخشهای زیادی از جامعه. من از کسی که چنین دیدگاهی در مورد بخشهای زیادی از جامعه داشته باشد، انتظار ندارم که به من فهم بهتری از جامعه ارائه دهد. برای فهم، تا حدودی نیاز به نوعی همدلی است.
توضیح در مورد قسمت بیژن عبدالکریمی
نمیتوان گفت که برای شنیدن و درک همۀ قسمتهای فصل اول، نیاز به دانش یکسانی است. برخی قسمتها را شاید همۀ افراد جامعه بهراحتی بتوانند گوش دهند و فارغ از موافقت یا مخالفت با مواضع مهمان، متوجه بشوند که مهمان برنامه چه گفت. اما برخی قسمتها اینطور نیستند. برای مثال قسمت اول (گفتوگو با بیژن عبدالکریمی) جزو قسمتهایی بود که احتمالا برای کسانی که آشنایی حداقلی با فلسفه نداشته باشند، خیلی قابلفهم نیست. ما بازخوردهای زیادی در مورد این قسمت گرفتیم که افراد از این گله داشتند که بخشهای زیادی از محتوای این گفتوگو را متوجه نشدند.
برای من این بازخوردها حداقل یک نکتۀ مثبت داشت. آن نکتۀ مثبت چیست؟ توضیح میدهم. شاید برای خیلی از دانشجویان و پژوهشگران حوزۀ فلسفه در ایران (بهخصوص جوانترها)، بیژن عبدالکریمی جزو افرادی باشد که به نوعی دچار «پوپولیسم» شده است. از نظر آنها فیلسوف واقعی نباید اینگونه حرف بزند. البته این را هم باید در نظر داشته باشیم که عبدالکریمی امروزه یکی از پرمخاطبترین افراد حوزۀ فلسفه در ایران است؛ ما کمتر کسی را امروز در عرصه فلسفه داریم که سخنرانیها و مناظرههایش به این اندازه شنیده شود.
اما نکته اینجاست که حتی چنین فردی نیز با این جامعۀ مخاطب گسترده، همچنان از طرف بخشهای زیادی از جامعه فهم نمیشود و حرفهای او «سنگین و پیچیده» جلوه میکند. این یک معضل در برابر جامعۀ فلسفی ماست. گویی جامعۀ فلسفی ما چندان زبان گفتوگو با جامعه را ندارد و به همین دلیل نیز از طرف جامعه چندان جدی گرفته نمیشود؛ جامعه کسی را جدی میگیرد که زبان او را بفهمد. نتیجۀ این عدم ارتباط با جامعه میشود همان جملۀ معروف عبدالکریمی که بسیار دیده و شنیده شده است: «این کشور بدون علی دایی کشور نخواهد بود، این کشور بدون علی پروین کشور نخواهد بود، اما این کشور بدون عبدالکریمی میتواند کشور باشد».
دایی و پروین برای این کشور مهماند و یکی از دلایل این اهمیت را باید در زبان این افراد برای مکالمه با جامعه جستوجو کرد. افراد حوزۀ فلسفه اگر قصد این را دارند که با جامعه ارتباط بگیرند یا در مورد جامعه تحلیل تأثیرگذاری ارائه دهند، قطعا نیاز دارند که کمی از فضا و زبان آکادمیک فاصله بگیرند؛ اگر میخواهند در جامعه گوش شنوایی پیدا کنند.
تشکر پایانی
دوسیه یک کار جمعی و گروهی است. در اینجا لازم میدانم از افرادی که در تیم دوسیه هستند تشکر کنم: امیرمحمد واعظی، امید زند کریمخانی، محیا سپهرینیا، محسن حسننژاد، سیدمحمد زرهانی، امیر محمدیدوست، سمیرا بسطامی و علیرضا جلالی. فصل اول دوسیه صرفا یک پادکست نبود، بلکه مجموعهای از متون هم همراه با این فصل منتشر شد که برای شناخت مواضع اندیشکدۀ هاتف، شاید بهتر باشد به این متون (که توسط برخی افرادی نوشته شدهاند که چند سطر بالاتر اسم بردم) مراجعه کرد.