بایگانی برچسب برای: زنان مدرن ایرانی

تحلیل مسئله ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه - (این تصویر را هوش مصنوعی ساخته است).

بروز یک مسئله

ماجرای حق ورود زنان به استادیوم از جمله پدیده‌های مسئله‌برانگیزی است که هر از چندگاهی خودش را در عرصۀ افکار عمومی نشان می‌دهد. مدافعان حق ورود زنان به استادیوم معمولاً این نکته را به محرومیت زن ایرانی از اقل حقوق خود نسبت می‌دهند. از طرف دیگر موافق این ممنوعیت ورود زنان به استادیوم را منافی عفت عمومی می‌دانند.

تاکنون اینجانب دلیلی جامعه‌شناختی در تایید تعارض ورود زنان به استادیوم و عفت عمومی نیافته‌ام. به‌خودی‌خود روشن است که دلیل فقهی مستقیمی نیز در تایید ممنوعیت ورود زنان به استادیوم ارائه نشده است. از طرف دیگر عده‌ای از صاحب‌نظران معتقدند که مسئلۀ ورود زنان به استادیوم از جمله شبه‌مسئله‌هایی است که پرداختن به آن فاقد موضوعیت بوده و لازم است که موضوعات اصیل‌تری ذهن متفکران و عرصۀ افکار عمومی را مشغول کنند.

اما این دعاوی تا چه میزان صحیح‌اند؟ آیا مسئلۀ ورود زنان به استادیوم یک مسئلۀ فرعی است؟ اگر آری چرا تا به این اندازه خودش را پیش روی چشمان ما قرار می‌دهد؟ چرا حکومت نمی‌تواند به شیوه‌ای سهل‌گیرانه با این مسئله مواجه شود و تنها از طریق فشار نهادهای بین‌المللی این امکان را در موارد خاص فراهم می‌کند؟

بخواهیم یا نخواهیم ورود زنان به استادیوم به یک مسئله مبدل شده است. این مسئله‌شدن به‌تبع واکنش‌های افراطی حاکمیت رقم خورده است. به‌خودی‌خود و در وهله اول شاید اصل ورود زنان به استادیوم مطالبۀ مدنی قابل‌ملاحظه‌ای نباشد اما اگر توجه کنیم و متوجه شویم که این ممنوعیت تالی فاسد سیاست‌های برآمده از گفتمان تفکیک فضا، حذف زنان از عرصۀ عمومی و کنترل بدن هستند؛ شاید به شیوۀ متفاوتی با آن روبه‌رو شویم. نکته حائز اهمیت دیگر این است که ماجرای ورود زنان به استادیوم به یک مسئلۀ نمادین تبدیل شده است. این نمادین‌شدن که محصول کنش‌های خود حاکمیت است، آن را به چوبی دوسرنجس برای حاکمیت مبدل ساخته که نمی‌تواند راه مناسب مواجهه با آن را کشف کند.

ادامه مطلب
زنان مجاهدین خلق و حجاب اجباری

مقدمه

در قسمت قبلی این مجموعه‌یادداشت (چه شد که حجاب اجباری شد؟ قسمت دوم) به اتفاقات بین سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ پرداختم. دیدیم که در این سال‌ها با خروج رضاشاه از کشور و از بین رفتن نظام پلیسی و امنیتی او، گرایش به چادر مشکی دوباره در ایران رشد کرد. همچنین دیدیم که دولت مصدق بنا به برخی مصلحت‌ها از جمله اینکه همراهی گروه‌های مذهبی محافظه‌کار را با خود داشته باشد، از حق رأی زنان دفاع نکرد. وقتی مصدق چنین تصمیمی گرفت، برخی از رهبران نهضت فداییان اسلام (یک گروه مسلحانه طرفدار اسلام به‌رهبری مجتبی نواب صفوی که از سال ۱۳۲۰ شکل گرفته بود) از مصدق خواستند که نماز جماعت در ادارات و وزارتخانه‌ها برگزار شود و حجاب در سراسر کشور اجباری گردد و مشروبات الکلی نیز ممنوع و کارمندان زن هم از سازمان‌های دولتی اخراج شوند.

واضح بود که مصدق به چنین خواسته‌هایی تن نمی‌دهد. فداییان اسلام هم در پاسخ به بی‌توجهی مصدق به خواسته‌های آنان، سعی کردند فشارهایی به دولت وارد کنند تا اقتدار آن را تضعیف کنند. از جملۀ این فشارها تشکیل گروهی به اسم «جمعیت پلیس‌های مخفی اسلام» بود که کار اصلی‌شان ایجاد آشوب و حمله به مغازه‌ها و زنان بی‌حجاب، تحت عنوان «مبارزه با فحشا، بی‌حجابی و مشروبات الکلی» بود. در این قسمت می‌خواهم به این پرسش بپردازم که «چرا در کشوری که در دهۀ ۱۳۳۰ شمسی هیچ درخواست عمومی برای حجاب اجباری وجود ندارد، در سال ۱۳۵۷ حجاب اجباری می‌شود و هیچ تشکل و حزب سیاسی تأثیرگذاری با حجاب اجباری مخالفت نمی‌کند و حتی بسیاری از روشنفکران نیز از این امر دفاع می‌کنند؟».

ادامه مطلب