یادداشت‌های علم و نوآوری و فناوری اندیشکده هاتف

بلاکچین و ارزهای دیجیتال

اینترنت حکم می‌راند[1]

قرن بیستویکم متعلق به چین، ایالات متحده یا سیلیکون ولی نیست. متعلق به اینترنت است.

پاراگ خانا[2] و بالاجی سرینیواسان[3]

ترجمه و تعلیقات: امیر محمدی‌دوست



زمانی که به متون تخصصی روابط‌ بین‌المل، اقتصادسیاسی بین‌الملل و یا علوم سیاسی در منابع تخصصی رجوع می‌کنید احتمال کمی وجود دارد که در بین مقالات آن‌ها عناوینی چون تنازع بین چین و ایالات متحده، رقابت راهبردی این دو قدرت جهانی، آینده جهان در سایه تقابل این دو ابرقدرت از یک طرف و همچنین تاثیر شرکت‌ها و غول‌های فناوری جهانی چون گوگل، فیس‌بوک، آمازون و … بر حکمرانی جهانی از سوی دیگر، توجهتان را به خود جلب نکند. مقالاتی که جوهرۀ اصلی آن تبیین دینامیک کنش‌گری بازیگران مذکور در حکمرانی جهانی و همچنین توزیع قدرت در سطح جهان در سایۀ روابط این دو کشور و استیلای شرکت‌های مزبور است، اما نویسندگان مقاله زیر نظر متفاوتی دارند، آن‌ها معتقدند که آیندۀ حکمرانی جهانی نه در دست ایالات متحده و نه چین و نه غول‌های فناوری خواهد بود، بلکه مختصات آتی حکمرانی جهانی توسط اینترنت و توسعۀ عرصه‌های نوین این فناوری رقم خواهد خورد. 

یان برمر، متخصص مطالعات ریسک در سیاست بین‌الملل، ادعا می‌کند که شرکت‌های فناوری بزرگ نظم جهانی را تغییر می‌دهند (Bremmer, 2021)، در حالی که پاسخ دوستانۀ استِفِن. ام. والت، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد به این ادعای برمر این است که دولت‌ها همچنان غالب خواهند ماند (Walt, 2021). ما دیدگاه سومی داریم: فناوری نه‌تنها نظم جهانی را تغییر داده است، بلکه ماهیت شرکت‌ها و خود دولت‌ها را نیز تغییر داده است. قرن بیست‌ویکم نه به چین یا ایالات متحده تعلق دارد و نه به شرکت‌های فناوری که به طور سنتی درک می‌شوند. بلکه متعلق به اینترنت است.

ادعای فوق به دلایل زیادی صادق است، که شاید مهم‌ترین آن‌ها ظهور پروتکل‌های غیرمتمرکز مانند بیت‌کوین و اتریوم است که نه توسط دولت‌ها و نه شرکت‌ها کنترل می‌شوند. اما این ادعا که شرکت‌های بزرگ فناوری جهان واجد چنین نقشی نیستند در تعارض با دیدگاه‌های نوظهوری است که عموما مطرح می‌شود. اما دلایلی که برای این ادعا مطرح می‌شود چیست؟ به طور کلی نقاط ضعفی که شرکت‌های فناوری جهانی واجد آن هستند و هم برمر و هم استِفِن والت در مورد آن صحبت می‌کنند را می‌توان حداقل در سه مورد زیر خلاصه کرد:

الف – آن‌ها معمولاً در ایالات متحده یا چین ساکن هستند و برای اجرای قراردادها به آن حوزه‌های قضایی متکی هستند.

ب – مشروعیت سیاسی مستقل یک دولت را ندارند.

ج – اعمال قدرت نظارتی[4] [از طریق تجمیع و سواستفاده از داده‌های کاربران] از سوی این شرکت‌ها سابقا باعث واکنش منفی جهانی شده است.

ادامه مطلب
فیلترینگ اینترنت در ایران

نقدی بر مسابقۀ تسلیحات تکنولوژیک بر بستر اینترنت

شروع ماجرا

در اواخر دهۀ 1990 میلادی میلیون‌ها کاربر اینترنت در ایالات متحده آمریکا از خدمات اشتراک‌گذاری فایل‌های نظیربه‌نظیر[i] (p2p) که انتشار فایل‌های دارای حق مالکیت معنوی مانند موسیقی را تسهیل می‌کرد، استقبال بی‌نظیری کردند. این موضوع با اینکه مورد استقبال بسیاری از کاربران قرار گرفت اما می‌توانست مانع از اجرای قانون ملی حق مالکیت معنوی در آمریکا گردد و یکی از مصادیق این ادعا باشد که اینترنت می‌تواند کارکردی را محقق سازد که قوانین جاری در محدوده‌های مرزها به شکلی سیستماتیک از تنظیم‌گری آن عاجزند، اما این نگاه خوشبینانه بود.

شکایت‌های مطرح‌شده توسط انجمن صنعت ضبط آمریکا[ii]  (RIAA)استفاده از چنین خدماتی را تحت تاثیر جدی قرار داد. انجمن صنعت ضبط آمریکا در سه شکایت مختلف نشان داد که قوانین قلمرو جغرافیایی و فیزیکی ایالات متحده آمریکا در مورد قانون ملی حق مالکیت معنوی بر بستر اینترنت نیز نافذ است. این انجمن در نخستین اقدام خویش با موفقیت از نَپستِر[iii] که مبتنی بر یک فهرست مرکزی برای تسهیل اشتراک‌گذاری فایل استفاده می‌کرد، شکایت کرد [1, p. 106]. در مرحلۀ بعد، با شکایت از گروکستر[iv] ، حکم مهمی از دادگاه عالی گرفت که بر اساس آن شرکت‌ها نمی‌توانند به طور قانونی مدل تجاری خود را بر اساس نقض حق مالکیت معنوی قرار دهند [1, p. 121] و نهایتا در شکایت سوم، تعداد قابل‌توجهی دعوی را علیه کاربران فردی در دادگاه‌های ایالات متحده آمریکا به راه انداخت [1, pp. 114-115].

ادامه مطلب
اقتصاد دانش‌بنیان

در مطلب قبلی (اقتصاد دانش‌ بنیان چیست؟ ۱) به خاستگاه و مفهوم اقتصاد دانش‌بنیان پرداختیم و گفتیم که وجه تمایز اقتصاد دانش‌بنیان نسبت به صورت‌بندی‌های اقتصادی پیش از آن وزن دانش و اطلاعات در خروجی اقتصاد است و در نوشتار پیش‌رو قصد داریم تا به جایگاه اقتصاد دانش‌بنیان در ایران بپردازیم.

اقتصاد دانشبنیان در تاریخ معاصر

پرداختن به واردات و خلق فناوری از دهه‌ها قبل در بین سیاست‌گذاران ایرانی مطرح بوده و در برهه‌هایی همچون دهۀ 1330 و یا 1370 پررنگ گشته است و ایدۀ محوری اکثر نهادهای ایجادشده در این برنامه‌ها سمت‌وسوی خرید فناوری و یا همکاری و مونتاژ بوده است اما آنچه به اقتصاد دانش‌بنیان یعنی استفاده از دانش در فناوری و ایجاد محصولات مربوط می‌شود در سال‌های پایانی دهۀ 70 شمسی رقم می‌خورد.

پس از انقلاب و در برنامه‌های اول و دوم توسعه در بین سال‌های 1368 تا 1378 اشارۀ صریحی به مباحث اقتصاد دانش‌بنیان نداریم و صرفاً به بهره‌وری کل عوامل تولید به صورت غیرعلنی اشاره شده است به‌طوری که فقط می‌توانیم بعد «تحقیقات» اقتصاد دانش‌بنیان را قرین آن بدانیم. اولین تلاش‌ها برای ورود به اقتصاد دانش‌بنیان در برنامۀ سوم توسعه و هم‌زمان با ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی اتفاق می‌افتد و تعدادی دیگر از ابعاد اقتصاد دانش‌بنیان موردتوجه قرار می‌گیرد. دولت جدید در اولین تلاش توسط مشاور فناوری رئیس‌جمهور، محمدتقی ابتکار برای ایجاد معاونت علمی ریاست‌جمهوری با شکست روبه‌رو می‌شود و این دوره در رتبه‌بندی اقتصاد دانش‌بنیان بین 24 کشور منطقه در جایگاه 17 قرار می‌گیرد.

ادامه مطلب

حکایت سیاست‌گذاری فناوری در جمهوری اسلامی، مسیر ثابتی را پیموده است. یک چرخه که به‌کرات تکرار می‌شود. چرخه‌ای که به پیامدهای دلخواه سیاست‌گذاران نیز نمی‌انجامد و در عمل نارضایتی عمومی را نیز تشدید می‌کند. اگرچه این چرخۀ ثابت هرگز به نتیجۀ دلخواه حکمرانان نینجامیده است اما با این حال فقدان درس‌آموزی از عمل، یادگیری از اشتباه را به امری بسیار صعب مبدل ساخته که به‌تبع آن یک خطای واحد به‌کرات از ناحیۀ سیاست‌گذاران تکرار می‌شود.

ادامه مطلب
اقتصاد سیاسی و تنظیمگری پلتفرمهای دیجیتال

بخش نخست: تبیین مسئله

بر اساس آمار منتشرشدۀ فیس‌بوک، درآمد ناخالص این شرکت در سال 2020 بالغ بر 85 میلیارد دلار و ارزش بازاری این شرکت در سال 2022 بالغ بر 562 میلیارد دلار بوده است و 83553 نفر نیز در این شرکت مشغول به کار هستند[1]. این آمار دربارۀ آمازون نیز جالب‌توجه است، درآمد ناخالص آمازون در سال 2021، بالغ بر 469 میلیارد دلار و ارزش این شرکت نیز در سال 2022 بالغ بر 1322 میلیارد دلار تخمین زده شده است[2].

برای فهم بهتر اعداد شاید مقایسه آنها با درآمد نفتی کشورهای عضو اُپک ایدۀ خوبی باشد، در سال 2021 درآمد جمهوری اسلامی ایران از صادرات نفت در حدود 39 میلیارد دلار و این شاخص در مورد عربستان سعودی (با بیشترین میزان صادرات نفتی در بین این کشورها) در حدود 184 میلیارد دلار بوده است[3].

به‌عنوان آمار جالب‌توجه دیگری دراین‌باره، می‌توان به گزارش تحلیلی فوربس اشاره کرد. بر اساس گزارشی که فوربس در سال 2020، تحت عنوان «20 برند ارزشمند دنیا» منتشر کرده است، هر 5 برند نخست این لیست (گوگل، آمازون، مایکروسافت، اپل و فیس‌بوک) مربوط به شرکت‌هایی با ماهیت پلتفرمی بودند[4].

اقتصاد سیاسی و تنظیمگری پلتفرمهای دیجیتال
اقتصاد سیاسی و تنظیمگری پلتفرم‌های دیجیتال

این آمار نشان‌دهندۀ تغییر مهمی در عرصۀ اقتصاد جهانی است که این تغییر مهم مسائل نوینی را در عرصۀ اقتصاد سیاسیِ ایجاد، توسعه این پلتفرم‌ها و همچنین سیاست‌گذاری و تنظیمگری آن‌ها مطرح می‌کند که نیازمند بازاندیشی اساسی در رویکردهای مرسوم و رایج حکمرانی اقتصادی است؛ از سوی دیگر تشدید نگرانی‌ها در مورد رشد و گسترش سریع، قدرت نامتقارنِ فزایندۀ شرکت‌های پلتفرم آنلاین، توجه سیاسی و اجتماعی زیادی را به خود جلب کرده و مشروعیت یک رژیم نظارتی حداقلی را که پایه و مبنای قوانین تنظیمگری کسب و کارها در کشور‌های توسعه‌یافته بوده است را تضعیف کرده[5] و جای خود را به بحث‌های پرچالشی حول سیاست‌های مداخله‌گرایانه‌تر دولتی و اقداماتی اجرایی در راستای عملی‌‌کردن این سیاست‌ها داده است.

به نظر می‌رسد ظهور واکنش‌های سیاسی اخیر به قدرت فزایندۀ این شرکت‌های پلتفرمی را با استفاده از مفهوم جنبش دوگانۀ پولانی به‌خوبی بتوان تبیین و تحلیل کرد. کارل پولانی، اندیشمند مجارستانی در کتاب خود با عنوان «دگرگونی بزرگ» برای اولین بار مفهومی را طرح می‌کند با عنوان «جنبش دوگانه» که در متون ترجمه‌شدۀ داخلی با تعابیری چون «حرکت دوگانه» یا «جنبش مضاعف» نیز از آن یاد شده است. پولانی معتقد است که در 200 سال گذشته دو جریان اجتماعی به شکلی دیالکتیکی در تقابلی پیوسته با یکدیگر عمل می‌کنند، در این فرآیند جریانی پیوسته در حال بازاری‌کردن جامعه است و جریانی دیگر در پاسخ به جریان بازاری‌سازی جامعه سعی در توسعه فرآیندهای حمایت اجتماعی دارد. به دیگر سخن؛ در وهلۀ نخست، کسانی که در پیِ پیاده‌سازی دکترین «لسه‌فر» هستند، پیوسته به دنبال «جداسازی» اقتصاد از جامعه هستند تا آنچه را پولانی «جامعۀ بازار» می‌نامد ایجاد کنند که در آن همه چیز کالایی می‌شود[6]. در مقابل و در وهلۀ بعدی، یک «جنبش آناتاگونیستِ» واکنشی به وجود می‌آید که به‌موجب آن جامعه تلاش می‌کند تا اقتصاد را از طریق ایجاد حمایت‌های اجتماعی مانند قوانین کار و تعرفه‌ها، مجددا درون خود جای داده و آن را به وضعیت اجتماعی سابق خویش بازگرداند.

از نظر پولانی، منادیان دکترین لسه‌فر به دنبال این هستند که جامعه را تابع اقتصاد بازار کنند، در دیدگاه این افراد اقتصاد بازار فرآیندی خودتنظیمگر  تلقی می‌شود، حال آنکه از نظر پولانی، این یک پروژۀ اتوپیایی است، زیرا اقتصاد همیشه مجموعه‌ای از فرآیندهای اقتصادی بوده است[7].

به‌عبارت دیگر در فاز نخست با گسترش این نوع خاص از شرکت‌های پلتفرمی، پوشش اجتماعی (به‌عنوان نمونه سیاست‌ها، قوانین و سازوکارهای اجرایی مربوط به حمایت‌های تامین اجتماعی یا مسئولیت‌های شرکت‌ها در قبال کارکنان و مشتریان و…) که حول فرآیندهای اقتصادی شکل گرفته بود با تردیدها و چالش‌های جدی و بنیان‌افکنی روبه‌رو شده و پس از چندی جریان مقابل در پی سازگاری با شرایط ایجادشده متوجه ضرورت بازتعریف برخی سیاست‌ها و قوانین در این حوزه گردیده و شرایط نو پیش‌آمده لزوم تمهیدات نو سیاستی و نظارتی را برای محدودکردن قدرت خصوصی که نظم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را تهدید می‌کند، ایجاب می‌نماید و همین موضوع موجب می‌گردد که دولت‌ها به سمت سیاست‌گذاری و تصویب قوانین جدیدی جهت محدودکردن قدرت فزایندۀ این پلتفرم‌ها بروند.

محورهای اساسی مسائل اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های دیجیتال

به‌عنوان شاهدی برای مدعای پیش‌تر عنوان‌شده می‌توان به تغییرات قانونی مربوط به پلتفرم‌های دیجیتال در اتحادیۀ اروپا اشاره کرد، به‌ویژه قانون پیشنهادی برای «بازارهای دیجیتال»[8] و «قانون خدمات دیجیتال»[9] که نشان‌دهندۀ تغییر در تاکید نظارتی از سیاست و قانون رقابت (و ضدانحصار) به سمت اشکال فشرده‌تر و فراگیرتر از مقررات اجتماعی‌اقتصادی است. برای فهم عمیق‌تر این موضوع همان گونه که عنوان گردید ما نیاز داریم تا محورهای اساسی که مسائل اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های دیجیتال حول آن‌ها شکل می‌گیرند و این مسائل جریانات سیاستگذاری اقتصادی را کانالیزه کرده و جهت می‌دهند، شناخته و احصا کنیم. با توجه به آنچه عنوان شد محورهای اساسی که مسائل اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های دیجیتال حول آن شکل می‌گیرند را می‌توان حول دو موضوع کلی طبقه‌بندی کرد:

  1. کنش‌هایی که از سوی سیاست‌گذار نسبت به فضای کسب‌وکارهای پلتفرمی شکل می‌گیرد که موضوعاتی از قبیل مسائل حقوق مالکیت این پلتفرم‌ها بالاخص در موضوع داده‌های کاربران، تعارضات مربوط به مدل کسب و کار این پلتفرم‌ها و حقوق و قوانین حریم شخصی کاربران، ناسازگاری زمانی سیاست‌های حاکمیتی و چالش‌های نوپدید این پلتفرم‌ها، تغییر دینامیک اجتماعی تحولات نهادها و سازمان‌های حاکمیتی توسط پلتفرم‌ها، مباحث مربوط به حمایت‌های اجتماعی و…
  2. واکنش‌هایی که کسب‌وکارهای پلتفرمی و اکوسیستم این پلتفرم‌ها در پاسخ به سیاست‌های حاکمیت (ناظر به مسائل فوق‌الذکر) از خود نشان می‌دهند.

سه پرسش اساسی

در همین راستا دو مورد فوق را به سه پرسش مشخص‌تر و روشن‌تر زیر می‌شکنیم تا بتوانیم به تبیین و تحلیلی جزئی‌نگرانه‌تر و دقیق‌تر برسیم و سعی خواهیم کرد که در سه بخش بعدی پاسخ خود را با توجه به این سه پرسش صورت‌بندی کنیم:

  1. ناظر به موضوع نخست فوق، این پرسش مطرح می‌گردد که به چه دلایلی حاکمیت نمی‌تواند نسبت به پلتفرم‌های آنلاین بزرگ که نمونه‌های بااهمیت آن‌ها در ایران شامل اسنپ، دیجی‌کالا، تپ‌سی، کافه‌بازار، علی‌بابا، دیوار، آپارات، نماوا، فیلیمو و … می‌شوند، حساسیت نشان ندهد.
  2. ناظر به موضوع دوم، به این پرسش پاسخ خواهیم گفت که چرا این پلتفرم‌ها باید پیوسته مترصد سیاست‌هایی اغلب ضدونقیض و بسیار چالش‌برانگیز باشند که حتی ممکن است جهت و مسیر توسعه آن‌ها را دچار تغییرات اساسی کند و به هیچ عنوان این موضوع را متغیری غیرقابل انتظار نپندارند.
  3. و نهایتا به این پرسش پاسخ خواهیم گفت که چگونه می‌توان پیامدهای نامطلوب روند پیش‌رو را کمینه کرد و حتی در برخی موارد خاص و مشخصی روند مذکور را به‌مثابۀ فرصتی متفاوت از فرصت‌های مانوس قبلی تلقی نموده و هوشمندانه از آن بهره برد. در این بخش به راهکارها و همچنین ابزارهایی سیاستی برای سیاست‌گذار و راهبردها و ابزارهایی برای کسب‌وکارهای پلتفرمی خواهیم رسید که هدف پیش‌تر عنوان‌شده را بتوان از خلال آن‌ها محقق نمود.

ادامۀ این مطلب را می‌توانید در اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های دیجیتال (2) مطالعه فرمایید.


[1] Market capitalization of Meta (Facebook) (FB)” ,www.companiesmarketcap.com, 2022

[2] Amazon Net Worth 2010-2022″, www.macrotrends.net, 2022

[3] OPEC Revenues Fact Sheet”, www.eia.gov, 2022

[4] The 2020 World’s Most Valuable Brands”, www.forbes.com, 2020

[5] .  برای نمونه می‌توان به دستورالعمل تجارت الکترونیک سال 2000 اتحادیه اروپا که بر سه اصل: کشور مبدا (the origin of country)، رژیم مسئولیت محدود (safe harbour principle) و ممنوعیت الزام کلی نظارت (general obligation to monitor) مبتنی است، اشاره نمود. که در جریان شکل‌گیری بحث “مسئولیت پلتفرم‌ها” که به طور عمده با هدف تنظیم‌گری بازیگران خارجی و به طور ویژه پلتفرم‌های امریکایی مطرح شده بوده بود، رفته رفته رژیم مسئولیتِ محدودِ دستورالعملِ تجارت الکترونیک سال 2000 را با چالش روبه‌رو ساخت و با شناسایی بازیگرانی جدید که در قبال محتوا نقش منفعل نداشتند، نظام مسئولیت نامتقارنی شکل گرفت و برخی از پلتفرم‌ها به دلیل ماهیت متفاوت عملکردیشان در قبال محتوا یا فعالیت بر بستر خود، دارای سطحی از مسئولیت شدند. نمونه این نظام نامتقارن مسئولیتی، دستورالعمل رسانه‌های صوتی‌وتصویری سال 2018 اتحادیه اروپا است. که در آن نخستین بار موجودیت‌هایی با ماهیت پلتفرمی به نام پلتفرم‌های اشتراک‌گذاری ویدئو نظیر یوتیوب به عنوان رسانه صوتی ‌و تصویری شناسایی شده و الزاماتی را برای آنان تدوین کردند.

(ح. اکبری نوری, “نگاهی دقیق‌تر به تنظیم‌گری خدمات دیجیتال در اتحادیه اروپا,” اندیشکده حکمرانی شریف, تهران, 1401.)

[6] K. Polanyi, “The Great Transformation,” Beacon, Boston:, 2001, p: 397

[7] K. Polanyi, “The Great Transformation,” Beacon, Boston:, 2001, p: 397

[8] . Digital Markets Act (DMA), 2022

[9] . Digital Services Act (DSA), 2018






پروندۀ اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های دیجیتال در ایران

۱. اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های دیجیتال در ایران (1)

۲. اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های دیجیتال در ایران (2)

۳. اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های دیجیتال در ایران (3) – به‌زودی…

تفکر انتقادی و تفکر طراحی

مقدمه:

تفکر نقادانه (Critical Thinking)، محوری است که هر چه می‌‌گذرد نقش محوری‌‌تری در حوزۀ آموزش و تربیت دانشگاهیان پیدا می‌‌کند. علی‌رغم اختلاف‌نظر‌های بسیاری که دربارۀ تعریف تفکر نقادانه وجود دارد، اما با این حال جنبه‌‌های مشترکی را می‌‌توان میان تعاریف مختلف تفکر نقادانه یا تفکر انتقادی پیدا کرد. هدف تفکر نقادانه، درک دقیق و موشکافانۀ ادعا‌هایی است که در مورد مسائل مختلف مطرح می‌‌شود. اگر بخواهیم بنا بر اصطلاحات نسبتاً سنتی و نادقیقی که در مورد مغز به کار می‌‌رود سخن بگوییم، تفکر نقادانه نیم‌کرۀ چپ مغز ما را به‌خوبی درگیر خودش می‌‌کند. در تفکر نقادانه قرار است مفاهیم را به‌خوبی از یکدیگر تمییز دهیم و ارتباط میان‌ آن‌‌ها را به شکلی مستند، مدلل و عقلانی واکاوی کنیم.

از طرف دیگر، تفکر طراحی الگوی تفکر دیگری است که می‌کوشد کل‌‌نگرتر، خلاقانه‌‌تر و کمی شهودی‌‌تر باشد. تفکر طراحی به دنبال آن است که با دست‌‌یافتن به درکی نزدیک‌تر با تجارب انسانی، به بهبود تجربیات انسان‌‌ها کمک کند. از این جهت، تفکر طراحی به‌شدت تجربه‌‌گرا است و پاگذاشتن در میدان عمل شرط لازم ورود به قلمرو تفکر طراحی است. نمی‌توان در برج عاج نشست و از تفکر طراحی سخن گفت. برای کاربست تفکر طراحی، لازم است که آستین‌‌هایمان را بالا بزنیم؛ آماده شویم تا کاری را انجام دهیم؛ با افراد مختلفی سخن بگوییم؛ منشأ پنهان و بعضاً نادانستۀ حرف‌ها را شناسایی کنیم و به سراغ انگیزه‌‌ها، درد‌ها و لذت‌ها برویم. بدون رجوع به تجربۀ زیسته، کاربست تفکر طراحی ممکن نیست.

ادامه مطلب