سلمان رشدی و جان بولتون

(توجه: این یادداشت در تاریخ 13شهریور1401 و دوهفته پیش از آغاز اعتراضات شهریور1401 نوشته شده است.)

ماجرای ترورهای سه‌گانه

مدتی است فضای مذاکرات برجام را در سکوت رصد می‌کنم. نقش بازیگران مختلف در فرایند چانه‌زنی، معادلۀ چندوجهی و پیچیده‌ای را پیش روی ذهنم به‌عنوان یک شهروند علاقه‌مند به بهبود وضع معیشت مردم قرار می‌دهد. هر فرد و گروهی در این بازی منافع خود را مطالبه می‌کند و من هم به‌عنوان جزئی از یک جمعیت بزرگ اول خواهان منافع فردی، بعد گروهی و نهایتا خیرجمعی هستم. برای هر شهروند ایرانی ارزش نازل ریال آزارنده و غیرقابل‌چشم‌پوشی است. اما در خلال مذاکرات و در روزهایی که احتمال امضای یک قرارداد بین‌المللی تعیین‌کننده وجود دارد، چند چهرۀ شاخص و پرحاشیۀ غربی در معرض ترور قرار می‌گیرند. وجه اشتراک هر سه نفر نیز ایران یا اسلام‌ستیزی است. این پرسش در ضمیرم شکل می‌گیرد که در آستانۀ  امضای یک قرارداد بین‌المللی، ترور سلمان رشدی، بولتون و پومپئو به نفع ارزش ریال است یا به ضرر آن؟

پاسخ ساده و دردسترس آن است که این ترورها نابهنگام و به ضرر منافع ملی ماست. واکنش مرندی مشاور تیم مذاکره‌کننده ایران نیز از آغاز بیانگر نامناسب‌دیدن تاثیر این رخدادها در روند مذاکرات است. اما برخی در کشور فریاد و هلهله سر دادند و بربادرفتن سر سلمان رشدی را سزاوار و ارزشمند قلمداد کردند. این وضعیت ابهام پررنگی در ذهنم ایجاد می‌کند. آیا این‌هایی که شادی می‌کنند از سقوط ارزش ریال و احتمال به‌خطرافتادن تمامیت معاهدۀ بین‌المللی بی‌خبرند؟ یا سطح بالاتری از معادلات را در نظر دارند که همچو منی از آن بی اطلاع و بی‌خبر است؟

ادامه مطلب