فهرست مطالب
حکمرانی چیست؟
چرا حکمرانی اهمیت دارد؟
چه ارتباطی بین حکمرانی و جامعه وجود دارد؟
شاخصهای یک حکمرانی خوب چیست؟
مقدمه
حکمرانی را میشود اینگونه تعریف کرد: «سیستم یا نظامی که بهوسیلۀ آن بعضی چیزها جهتدهی و کنترل میشوند. این سیستم با ساختار و فرایندهای تصمیمگیری، مسئولیت و کنترل مرتبط است. حکمرانی بر روی این تأثیر میگذارد که چیزهایی که درون سازمان هستند (اعم از افراد، پروندهها، بودجهها، مقامها و غیره) چگونه مرتب، هدفگذاری و کسب شوند؛ همچنین چگونه ریسکها کنترل شوند و در نهایت عملکرد بهینه شود».
همانطور که از این تعریف معلوم است حکمرانی، یک فعالیت منفرد و تک نیست؛ بلکه یک سیستم و فرایند است. به همین دلیل یک استراتژی حکمرانی خوب، نیازمند یک رویکرد سیستماتیک است که شامل برنامهریزی استراتژیک، مدیریت ریسک و مدیریت اجرا میشود. حکمرانی مانند فرهنگ سازمانی، یکی از مؤلفههای اصلی است که در یک سازمان موفق مهم است. حالا این سوال پیش میآید: «چرا حکمرانی مهم است؟». دلایل مختلفی وجود دارد.

دلایل اهمیت حکمرانی
اول اینکه حکمرانی باعث افزایش و حفظ اعتماد ذینفعان سازمان میشود. هیچچیزی برای یک سازمان بدتر از این نیست که بخواهد انرژی خود را صرف سروکلهزدن با ذینفعانی ناراضی کند که اعتمادی به سازمان ندارند. طرف مثبت این قضیه این است که یک ذینفع حامی میتواند فواید زیادی برای سازمان ایجاد کند. هرچند حمایت اجتماعی و احساسی ناملموس است، اما این حمایتها امتیازات باارزشی هستند که همۀ سازمانها باید به دنبال دستیابی به آنها باشند.
دومین فایدۀ حکمرانی این است که پایهای برای یک سازمان با عملکرد بالا ایجاد میکند. رسیدن به اهداف و موفقیت پایدار نیازمند این است که همۀ سطوح سازمان در جهت چنین مقصدی حرکت کنند. حکمرانی خوب باید از مدیران و کارمندان سازمان حمایت کند تا آنها را به بهترین سطح خود برساند. رسیدن به بهترین عملکرد و نتایج ممکن با توجه به ظرفیت و امکانات موجود باید هدف جاری هر سازمانی باشد و این مهم با یک حکمرانی خوب امکانپذیر است.
سومین فایدۀ حکمرانی این است که به سازمان این اطمینان را میدهد که میتواند در برابر تغییرات شرایط محیطی مقاوم باشد و همچنان کارکرد خود را حفظ کند. مثلاً کسبوکار در جهان امروز در محیطی رشد و نمو میکند که دائماً در حال تغییر است. همچنین تکنولوژی، عصر اطلاعات را خلق کرده که باعث تغییر جهان ما شده است. برای اینکه یک کسبوکار بتواند در این جهان پرسرعت هم باقی بماند و هم سودده باشد، باید مطمئن باشد که میتواند با تغییرات شرایط محیطی و بروز و ظهور روندهای جهانی جدید، همچنان به کار خود ادامه دهد.
نسبت بین حکمرانی و جامعه
تا اینجا در مورد حکمرانی و سازمان سخن گفتیم. اما نسبت بین حکمرانی و جامعه چیست؟ نهادهای یک جامعه –چه نهادهای رسمی و چه نهادهای غیررسمی- بهمثابۀ «قواعد بازی» عمل میکنند. مثلاً در بازیهای صفحهای (برای نمونه شطرنج، منچ و غیره) بازیکنان چیزهایی را روی یک صفحه و طبق «قواعد بازی» حرکت میدهند. نهادهای جامعه نیز به افراد جامعه میآموزند، یادآوری میکنند، اجبار میکنند، تهدید میکنند و تشویق میکنند که چگونه زندگی کنند.
وقتی نهادهای جامعه از طرف افراد جامعه به عنوان نهادهایی منصفانه و مفید در نظر گرفته شوند، آنگاه این نهادها مورد احترام قرار میگیرند و تعاملات مردم را درون جامعه کنترل میکنند. اما موقعی که این نهادها از نظر افراد جامعه غیرمفید، اضافی و فاسد به نظر برسند، موجب بروز تضادها و شکایات متعدد میشوند. پس تشکیل نهادهای مفید و مشروع برای جلوگیری از سقوط جامعه به پرتگاه تضادهای خشونتآمیز و وضعیتهای ارتجاعی ضروری است.
اصلاحات نهادی موفقیتآمیز و پایدار باعث میشود که کارکردهای حکمرانی در جامعه ترمیم شود و خدمترسانی منصفانه اجرا شود. اصلاحات نهادی فقط روی ساختارها و فرایندها متمرکز نیست؛ بلکه به دنبال تغییر انگیزهها و هنجارهایی است که به رفتارهای سیستمهای حکمرانی جهت میدهند. چنین اصلاحاتی ممکن است چندین سال طول بکشد. تا اینجا نسبت بین حکمرانی و سازمان و نسبت بین حکمرانی و جامعه را توضیح دادیم. اما حکمرانی در مسائل بینالمللی به چه صورت است؟ حکمرانی جهانی به همکاری بین دولتها، بازیگران غیردولتی و سازمانهای بینالمللی وابسته است تا در مورد چالشهای فرامرزی و فرامنطقهای تصمیمی اتخاذ کنند و آن تصمیم را به مرحلۀ اجرا برسانند.
توسعۀ پایدار، امنیت، عدالت
یکی از مسائل مهم مرتبط با حکمرانی این است که «چگونه میتوان با بهعهدهگرفتن یک حکمرانی مفید و مؤثر، موجب خیر عمومی (مانند صلح، توسعۀ پایدار، امنیت و غیره) شد»؟ امروزه این جزو وظایف دولتهاست که مانع تضادهای اجتماعی شوند و برای رسیدن به صلح و توسعۀ پایدار گامهای کافی بردارند. فهم محرکها و چالشهای پیشرو برای رسیدن به توسعۀ پایدار، نیاز به تمرکز و پژوهش چندرشتهای متشکل از ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی زیستمحیطی دارد. دولتها برای رسیدن به توسعۀ پایدار باید به این مسئله فکر کرده باشند که چگونه میخواهند با نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی برخورد کنند. آنچه باعث نابرابری اجتماعی و اقتصادی میشود از این قرار است: خشونت، فساد، جنایت سازمانیافته، اسلحۀ قاچاق، گردشهای مالی غیرشفاف و محرومیت.
در کنار توسعۀ پایدار، امنیت و عدالت نیز جزو نیازهای پایهای انسان است. نکتۀ جالب این است که بخشهای مربوط به امنیت و عدالت که بهخوبی مورد حکمرانی قرار نمیگیرند، معمولا اصلیترین محرکهای ناامنی، جرم و خشونت هستند. یعنی نهادهایی که قرار بوده امنیت و عدالت را اجرا و ضمانت کنند، خودشان باعث ناامنی و بیعدالتی میشوند. این معنای همان مصرع معروف مولاناست: «از قضا سرکنگبین صفرا فزود!» علاوه بر این، شهروندان فقیرتر بیشتر در معرض سوءاستفاده یا فساد در زمینۀ امنیت و عدالت میشوند.
شکلهای مختلف حکمرانی
حکمرانی فقط مربوط به سازمانها و جوامع نمیشود؛ درون یک قبیله، خانواده، شاخههای مذهبی و حتی باندهای خلافکاران هم حکمرانی معنا پیدا میکند. حکمرانی شکلهای بسیار متفاوتی دارد؛ با انگیزههای بسیار متنوعی انجام میشود؛ و نتایج گوناگونی هم از هر حکمرانی بیرون میآید. مثلا حکمرانی در جایی ممکن است به صورت دموکراسی انجام بگیرد و هر یک از شهروندان به کسی که میخواهد حکمرانی را بر عهده بگیرد رأی دهد و هدف نیز خیر عمومی باشد.
اما دموکراسی تنها شکل حکمرانی صحیح نیست. در بسیاری از سازمانهای غیرانتفاعی یا شرکتها حکمرانی بهوسیلۀ گروه کوچکی به اسم هیئتمدیره اجرا میشود. علاوه بر اینها، تعداد زیادی از بازیگران هستند که بدون اینکه قدرت تصمیمگیری داشته باشند، میتوانند بر روند حکمرانی تأثیر بگذارند؛ مانند لابیها، اندیشکدهها، احزاب سیاسی، سازمانهای مردم نهاد، جامعه و رسانه.
برخی از نهادهای تحصیلی حکمرانی را بهعنوان یک حوزۀ پژوهشی میبینند و بر روی آن تحقیق میکنند؛ مثل مؤسسه مطالعات سیاسی پاریس (که معمولا با عنوان مختصر سیانس پو از آن یاد میشود)، مؤسسه عالی ژنو (یا مؤسسه مطالعات عالی توسعهای و بینالمللی) و مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن (که یک کالج تخصصی از مجموعۀ دانشگاه لندن است).
شاخصهای حکمرانی خوب
نهادهای مختلفی مثل سازمان ملل متحد، کمیسیون اتحادیه اروپا و بانک جهانی شاخصهایی را در زمینۀ الگوی حکمرانی خوب ارائه دادهاند. برای مثال بانک جهانی حکمرانی خوب را با شش شاخص تعریف میکند که عبارتند از:
1 . حق اظهارنظر و پاسخگویی: یعنی مردم بتوانند دولت را در برابر آنچه که بر مردم تأثیر میگذارد مورد سوال قرار دهند.
2 . ثبات سیاسی و عدمخشونت: این شاخص به میزان ثبات رژیم حاکم و و رهبران آن، درجۀ احتمال تداوم حیات مؤثر دولت و سیاستهای جاری در صورت مرگ یا تغییر رهبران فعلی میپردازد.
3 . بار مالی مقررات: بر روی سیاستهای ناسازگار با بازار تمرکز دارد. سیاستهایی از قبیل: کنترل قیمتها، عدم نظارت کافی بر سیستم بانکی و وضع قوانین برای محدودیت میزان تجارت خارجی.
4 . حاکمیت قانون: میزان احترام عملی که دولتمردان و شهروندان یک کشور برای نهادهایی قائل هستند که با هدف وضع و اجرای قانون و حل اختلاف ایجاد شده است.
5 . کنترل فساد: کنترل استفاده از قدرت و امکانات عمومی در جهت منافع شخصی.
6 . کارایی و اثربخشی دولت: کارآمدی دولت در انجام وظایف محوله که شامل مقولاتی مثل کیفیت تهیه و تدارک خدمات عمومی یا کیفیت نظام اداری، صلاحیت و شایستگی کارگزاران میباشد.