پلتفرم‌های دیجیتال

امتناع عدم مداخله حاکمیت

در 25تیرماه1401 رییس کمیتۀ دانش‌بنیان و اقتصاد دیجیتال مجلس شورای اسلامی (در نامه‌ای که در رسانه‌ها نیز به شکل گسترده‌ای بازتاب داشت) خطاب به رییس سازمان صداوسیما نسبت به تعطیلی پلتفرم‌‌های خانگی پخش آنلاین فیلم هشدار داده و وزرا و مدیران ارشد نهادها و وزارتخانه‌های دولتی را که به دستور ساترا مبنی بر تعطیلی دو پلتفرم آنلاین شبکه خانگی (نماوا و فیلیمو) تمکین کنند را نیز تهدید به پاسخگویی به مجلس (در قالب ابزارهای قانونی مجلس چون سوال و استیضاح) کرد [1]. به نظر نگارنده این متن این رویداد بسیار جالب توجه است، اما چرا تعطیلی دو بنگاه اقتصادی که بسیار نوپا نیز هستند می‌تواند چنین تعارضی در بین سیاست‌گذاران یک حوزه شکل دهد؟ به نظر می‌رسد که پاسخ این پرسش را باید در اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های دیجیتال سراغ گرفت. اما این عبارت بسیار کلی و حتی مبهم است و در مواجهه نخست به هیچ عنوان تبیین‌گر نیست. لهذا در طی این متون (اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های آنلاین در ایران) سعی خواهم کرد توضیح دهم که اقتصاد سیاسی پلتفرم‌های آنلاین در ایران ناظر به چه موضوعاتی است و مسائل اصلی و فرعی که حول این مفهوم کلی و مبهم اما بسیار تعیین‌کننده آرایش می‌یابد چیست. در همین راستا عبارت فوق را در قالب مسئله‌ای بازتعریف و به دو پرسش زیر می‌شکنم و سعی خواهم کرد پاسخ خود را با توجه به این سه پرسش صورت‌بندی کنم:

ادامه مطلب
سرمایه اجتماعی برای توسعه کارآفرینی (تصویر را هوش مصنوعی ساخته است)

برای رشد کسب‌وکارها سرمایه‌های گوناگونی اهمیت دارند. یعنی نه‌تنها سرمایه‌گذاری مالی، بلکه افزودن دارایی‌های ارتباطی یک کسب‌وکار نیز می‌تواند یک سرمایه‌گذاری کلیدی و ضروری باشد. این موضوع زمانی بیشتر حائز اهمیت می‌نماید که وضعیت اجتماعی و اقلیمی به آن دامن بزند. به بیان دیگر، به‌طور خاص درمورد ایران شکاف‌های میان دولت-ملت سبب می‌شود که سرمایۀ اجتماعی در جامعۀ معاصر ایرانی مخدوش باشد؛ در چنین شرایطی، ساختارهای متمرکز و عمودی و صُلب، فضای پویا و منعطف و متکثر را از بین می‌برد. جامعۀ مدنی به کمک ابزارهای دیجیتالی، تمایل بسیاری برای خودابرازی و کنشگری فعال خواهد داشت؛ اما ساختار مانع چنین تحرکی خواهد شد. این وضعیت، شرایطی را سبب می‌شود که جامعه‌شناسان آن را ذره‌ای‌شدن جامعه می‌نامند؛ یعنی وضعیتی که در آن افراد ترجیح می‌دهند حلقه‌های اعتمادشان را کوچک‌تر کرده و اهداف خود را به‌صورت فردی دنبال کنند. استدلالی که چنین وضعیتی را توجیه می‌کند می‌تواند اتکا به درآمدهای نفتی در حکومت‌ها و بی‌نیازی آن‌ها به مردم (برای نمونه بی‌نیاز از جلب اعتماد جامعه برای دریافت مالیات) باشد. بر همین اساس است که  افراد در برقراری ارتباطات افقی ناتوان بوده و هم‌افزایی با دیگران در زیست اجتماعی را کمتر می‌آموزند [[1]].

با این مقدمه، این مقاله، مقالۀ دوم از بخش دوم این پرونده، به بررسی این می‌پردازد که گردآوری و داشتن این نوع سرمایه برای کسب‌وکارها چه اهمیتی دارد. در بخش اول پرونده، با عنوان مرثیه‌ای بی‌اشک بر مرگ عموزنجیرباف، پیرامون ماهیت و تشکیل سرمایۀ اجتماعی صحبت شده است که محل بحث اصلی در این بخش پرونده است.

ادامه مطلب