یادداشت‌ها

مشترک خبرنامه هاتف شوید

هاتف‌نامه

نامه‌های ما به شما، برآمده از اندیشه‌های ماست.

از تفکر نقادانه تا تفکر طراحی

11 دقیقه زمان برای مطالعه‌ این متن نیاز است.

مقدمه:

تفکر نقادانه (Critical Thinking)، محوری است که هر چه می‌‌گذرد نقش محوری‌‌تری در حوزۀ آموزش و تربیت دانشگاهیان پیدا می‌‌کند. علی‌رغم اختلاف‌نظر‌های بسیاری که دربارۀ تعریف تفکر نقادانه وجود دارد، اما با این حال جنبه‌‌های مشترکی را می‌‌توان میان تعاریف مختلف تفکر نقادانه یا تفکر انتقادی پیدا کرد. هدف تفکر نقادانه، درک دقیق و موشکافانۀ ادعا‌هایی است که در مورد مسائل مختلف مطرح می‌‌شود. اگر بخواهیم بنا بر اصطلاحات نسبتاً سنتی و نادقیقی که در مورد مغز به کار می‌‌رود سخن بگوییم، تفکر نقادانه نیم‌کرۀ چپ مغز ما را به‌خوبی درگیر خودش می‌‌کند. در تفکر نقادانه قرار است مفاهیم را به‌خوبی از یکدیگر تمییز دهیم و ارتباط میان‌ آن‌‌ها را به شکلی مستند، مدلل و عقلانی واکاوی کنیم.

از طرف دیگر، تفکر طراحی الگوی تفکر دیگری است که می‌کوشد کل‌‌نگرتر، خلاقانه‌‌تر و کمی شهودی‌‌تر باشد. تفکر طراحی به دنبال آن است که با دست‌‌یافتن به درکی نزدیک‌تر با تجارب انسانی، به بهبود تجربیات انسان‌‌ها کمک کند. از این جهت، تفکر طراحی به‌شدت تجربه‌‌گرا است و پاگذاشتن در میدان عمل شرط لازم ورود به قلمرو تفکر طراحی است. نمی‌توان در برج عاج نشست و از تفکر طراحی سخن گفت. برای کاربست تفکر طراحی، لازم است که آستین‌‌هایمان را بالا بزنیم؛ آماده شویم تا کاری را انجام دهیم؛ با افراد مختلفی سخن بگوییم؛ منشأ پنهان و بعضاً نادانستۀ حرف‌ها را شناسایی کنیم و به سراغ انگیزه‌‌ها، درد‌ها و لذت‌ها برویم. بدون رجوع به تجربۀ زیسته، کاربست تفکر طراحی ممکن نیست.

تفکر انتقادی و تفکر طراحی
تفکر انتقادی و تفکر طراحی

آنچه که در این نوشتار می‌خواهیم از آن سخن بگوییم این است که دو الگوی تفکر نقادانه و تفکر طراحی مکمل یکدیگرند و مسلط‌‌شدن به هر دوی آن‌ها می‌تواند قابلیت انطباق با محیط، حل مسأله، بهره‌‌وری و کارایی قابل‌ملاحظه‌‌ای به ما ببخشد.

ویژگی‌های متفکر منتقد چیست؟

بایلین (Bailin)  بر این عقیده است که کسی که تفکر نقادانه را به‌خوبی آموخته واجد ویژگی‌‌های زیر است:

او نسبت به اینکه در شرایط مختلف چه باوری را اتخاذ کند، بسیار حساس است. او به‌راحتی هر ادعایی را نمی‌‌پذیرد و برای اعتقاد به یک باور نوعی مسئولیت معرفتی قائل است.

فرد مسلط به تفکر نقادانه کسی است که در فرآیند کسب باور به استاندارد‌های مرتبط با عقلانی‌‌بودن باور‌ها، دقت دعاوی و کیفیت ادعاها پایبند است. او استاندارد‌هایی را به‌عنوان معیار شناسایی می‌کند و سعی می‌کند که باورها و عقاید مطرح شده را با کمک این معیارها به محک ارزیابی بگذارد.

به‌طور خلاصه می‌توان مدعی شد که تفکر نقادانه تفکری است که می‌‌کوشد فرآیند‌های ذهنی انسان را به شکلی هدفمند و دقیق به کار بگیرد تا صحت و سقم دعاوی شناسایی شود.

کسانی مانند جان دیویی مؤلفۀ دیگری را نیز به‌عنوان مشخصۀ تفکر نقادانه معرفی کرده‌‌اند. دیویی معتقد است که تفکر نقادانه یک تفکر انعکاسی است. مراد از انعکاسی‌‌بودن تفکر نقادانه این است که در طی این فرآیند تفکر، خود محتوای تفکر مورد ارزیابی و بررسی قرار می‌گیرد. محصول این انعکاسی‌بودن، نوعی خودآگاه‌شدن است که برای توسعۀ توانمندی‌‌های ذهنی بسیار مفید است.

مطالعات تجربی هشت‌ساله بر روی چند مدرسه نشان داد که تجربۀ آموزش تفکر نقادانه افراد را به افراد دموکراتیک‌تری تبدیل می‌کند. کسانی که با تفکر نقادانه مأنوس شده‌‌اند می‌توانند به‌راحتی با افراد با عقاید متفاوت وارد گفت‌وگو شوند. این روحیۀ نقادانه و انعکاسی شیوۀ زیستن جمعی مسالمت‌‌آمیز را هم ساده‌‌تر می‌کند.

فرآیند تفکر نقادانه

علی‌رغم صورت‌بندی‌‌های متعددی که از تفکر نقادانه ارائه شده است و مباحث متعددی ذیل عنوان تفکر نقادانه مطرح می‌شوند، دیویی فیلسوف آمریکایی معتقد است که می‌توان تفکر نقادانه را به شکل مرحله‌به‌مرحلۀ زیر صورت‌‌بندی کرد:

1 – پیشنهاددادن (Suggestion)؛ در این مرحله تلاش می‌شود که تمامی گزینه‌‌های ممکن مد نظر گرفته شوند و تا جایی که ممکن است پیشنهادی از گردونۀ تحلیل جا نماند.

2 – صورت‌بندی عقلانی مشکل در قالب مسأله‌‌ای قابل‌حل، مرحلۀ بعدی تفکر نقادانه است. در واقع پیش از مرحلۀ پیشنهاددادن، مشکلی پیش‌روی ما قرار گرفته است که به سراغ ارائۀ پیشنهاد رفته‌ایم اما به نظر مطلوب‌‌تر است که پس از مواجهه با مشکل کمی ذهن را باز بگذاریم تا به اندازۀ امکان پیشنهادهایی که ممکن است در پس ذهن ما باشد به‌صورت‌ اولیه برون‌‌ریزی شود. اما در مرحلۀ صورت‌‌بندی عقلانی، ما می‌خواهیم به‌مرور که پیش می‌رویم گزینه‌‌های نامناسب را دور بیندازیم. این هدفی است که در تفکر نقادانه دنبال می‌کنیم. بنابراین در این مرحله ما به سراغ صورت‌‌بندی دقیق‌تر مشکل در قالب مسأله‌‌ای قابل‌حل می‌‌رویم تا پیشنهاد‌ها را به شکل بهتری محک بزنیم.

3 – کار مرحلۀ سوم در تفکر نقادانه، تبدیل پیشنهادات مرحلۀ ۱ به فرضیاتی در پاسخ به پرسش صورت‌بندی شده در مرحلۀ ۲ است. این فرضیات باید دقیق صورت‌بندی شوند و نشان دهیم که این فرضیات چگونه پاسخی به ما ارائه می‌کنند.

4 – در مرحلۀ چهارم لازم است از کاربست پیشنهاد‌ها در فرآیند فرضیه‌‌سازی و توسعۀ فرضیات به نقاطی قابل سنجش و ارزیابی برسیم تا امکان سنجش صحت دعاوی فراهم شود.

5 – در نهایت آخرین مرحلۀ تفکر نقادانه این است که ازطریق آزمایش‌‌های ذهنی و آزمایش‌‌های عینی پاسخ‌‌ها را دانه‌به‌دانه دور بیندازیم تا به پاسخی رضایت‌‌بخش برسیم.

به‌طور مختصر می‌توان مدعی شد که فرآیند تفکر نقادانه مانند یک مخروط برعکس است. در ابتدای این فرآیند پیشنهادات زیادی پیش‌روی ما است اما در انتهای این فرآیند تعداد زیادی از پیشنهادات از اعتبار خارج می‌شوند.

اما تفکر طراحی چیست؟ و چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی با تفکر نقادانه دارد؟ چه ارتباطی میان آن‌ها برقرار است؟

تفکر طراحی چیست؟

تفکر طراحی یک شیوۀ حل مسألۀ انسان‌محور است. منظور از انسان‌محوربودن تفکر طراحی این نیست که سایر اشکال تفکر غیرانسانی است. مسأله این است که در تفکر طراحی، تجربۀ اول‌شخص انسان اهمیت محوری و بنیادینی دارد. همه چیز در تفکر طراحی به تجارب انسانی، خواست انسان، تمایلات و عواطف انسان باز می‌گردد.

تفکر طراحی در سال 1990 توسط مؤسسۀ IDEO به شهرت رسید. این مؤسسه توسط دو برادر به نام‌‌های تام و دیوید کلی تأسیس شد و هدف آن کاربست آموزه‌‌های طراحی که معمولاً تنها به حیطۀ هنر مرتبط می‌شد در سایر حوزه‌‌ها بود. یکی از این دو برادر در رشتۀ MBA تحصیل کرده بود و دیگری تحصیلاتی با سابقۀ هنری داشت. مهارت‌‌های این دو برادر به‌خوبی در این مؤسسه کنار هم آمد تا تفکر طراحی از آن شکل رازآلود و درهم‌پیچیده‌‌اش خارج شود. ماجرای این دو برادر را می‌توانید در کتاب Creative Confidence یا خودباوری در خلاقیت به شکل مبسوط‌تری مطالعه کنید.

این آغاز یک مسیر بود. مسیری که تفکر طراحی را به مرور زمان به یک شیوۀ نظام‌‌مند و روش‌مند مبدل ساخت. روشی که می‌شد آن را در حوزه‌‌های مختلف به کاربست.

جین لیدکا و تیم اگیلوی در کتاب تفکر طراحی در کسب‌وکار می‌گویند که اگر از طراحان شرکت اپل بپرسیم که طراحی چگونه اتفاق می‌‌افتد، آن‌ها یک کلاف سردرگم را به ما نشان می‌دهند که نه آغازش پیدا است و نه پایانش و نه میانه‌‌اش. آن‌ها معتقدند که اگرچه این پیچیدگی اقتضائی است که در تفکر طراحی تا حدی شاید اجتناب‌‌ناپذیر باشد، اما این شیوۀ بیان تفکر طراحی مانع از آن می‌‌شود که توانمندی‌‌های نهفته در این تفکر را به‌خوبی درک کنیم و به میدان عمل بیاوریم. آن‌ها می‌کوشند که تفکر طراحی را به‌شکل یک تفکر منظم و مرحله‌به‌مرحله در بیاورند.

مراحل تفکر طراحی

بر خلاف تفکر نقادانه، تفکر طراحی مانند یک قیف برعکس نیست. مسیری است که در طی آن مرتباً ذهن ما واگرا یا هم‌گرا می‌شود. در قسمت‌های واگراشونده گزینه‌های زیادی پیش‌روی ما قرار می‌گیرند یا ترکیب می‌شوند اما در قسمت‌های همگرا تعداد این گزینه‌‌ها کم می‌شوند. در تفکر طراحی قرار نیست خودمان را با معیارسازی‌‌های انتزاعی درگیر کنیم. در نهایت آزمایش در میدان و گرفتن بازخورد از محیط است که می‌گوید کدام طراحی باقی می‌ماند و کدام حذف می‌شود.

تفکر طراحی، به یک معنا شبیه انتخاب طبیعی داروینی است با این تفاوت که کور نیست و به شکل هدفمند توسط طراحان انجام می‌شود. کار طراحان خلق جهش ژنتیکی و تکثیر پاسخ‌‌ها است. کار محیط این است که بگوید چه طراحی‌هایی باقی می‌مانند و کدام‌‌ها حذف می‌شوند.

اما این فرآیند ایجاد جهش ژنتیکی در پاسخ‌ها مراحلی دارد که به اختصار آن‌ها را در ادامه شرح می‌دهیم:

1 – فهم: هدف این مرحله گردآوری تمامی اطلاعاتی است که از پیش نزد ما موجود است.

2 – مشاهده: در این مرحله به سراغ یادگیری مستقیم و بدون‌واسطه از محیط می‌رویم. تا اطلاعات سابق خود را با اطلاعات میدانی ترکیب کنیم.

3 – ترکیب: در مرحلۀ ترکیب اطلاعات را در کنار یکدیگر قرار می‌دهیم. مسأله را صورت‌بندی می‌کنیم. قیود طراحی را مشخص می‌کنیم.

4 – ایده‌‌پردازی: در مرحلۀ ایده‌‌پردازی ذهن را ابتدا واگرا می‌کنیم. پاسخ‌های مختلفی که در جواب مسأله می‌توان مطرح کرد را در کنار یکدیگر قرار می‌دهیم. در نهایت از ترکیب آن‌ها به تعدادی مدل مفهومی می‌رسیم که پاسخی را به ما عرضه می‌کنند.

5 – ساخت نمونه: منظور از ساخت نمونه، لزوماً یک نمونۀ فیزیکی نیست. مسأله حداقل چیزی است که برای تست ایده‌‌ها نیاز داریم.

6 – آزمون: در این مرحله نمونۀ خود را تست می‌کنیم و با توجه به نتایج به آغاز فرآیند تفکر طراحی باز می‌گردیم تا جایی که به یک پاسخ قانع کننده در عمل برسیم.

جمع‌‌بندی

در این نوشتار به‌صورت مختصر به بررسی تفکر نقادانه و تفکر خلاقانه پرداختیم. طبیعتاً ابعاد بسیاری از مسأله مغفول واقع شد که در سایر نوشته‌‌ها بیشتر از آن‌ها سخن خواهیم گفت. می‌توان گفت تفکر طراحی و تفکر نقادانه مکمل یکدیگرند، اشتراکاتی با هم دارد اما شیوۀ حل مسألۀ آن‌ها متفاوت است. تفکر نقادانه، از طریق انتزاع عمل می‌کند اما تفکر طراحی از درافتادن با میدان عمل هویت می‌گیرند. این تفاوت اصلی میان تفکر طراحی و تفکر نقادانه است. اما در عین حال تفکر نقادانه اگر در قسمت‌هایی از تفکر طراحی به کار بسته شود، می‌تواند نیاز ما به برخی از تست‌‌های هزینه‌‌بر را کاهش دهد. از طرف دیگر تفکر طراحی می‌تواند گزینه‌‌های پیشنهادی بهتری را برای تفکر نقادانه ارائه کند تا در معرض ارزیابی تفکر نقادانه قرار بگیرند.

پرسش‌‌های پیشنهادی

تفکر نقادانه چیست؟

تفکر طراحی چیست؟

تفکر نقادانه چه اصول و چه مراحلی دارد؟

تفکر طراحی چه اصول و چه مراحلی دارد؟

فواید تفکر نقادانه و تفکر طراحی در چیست؟

چه شباهت‌‌ها و تفاوت‌‌هایی میان تفکر نقادانه و تفکر طراحی وجود دارد؟

ارتباط میان تفکر نقادانه و تفکر طراحانه چگونه است؟

مطالب مرتبط...

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اندیشکده هاتف

© ۱۳۹۷ – تاکنون | اندیشکده هاتف