اعتماد به یک دایرۀ کوچک از افراد نزدیک، ناتوانی در شنیدن ایدهها و دیدگاههای مخالف، تشکلهای کوتاهعمر و پرحاشیۀ صنفی و سیاسی، تنهایی و تکرَوی، تبدیل رقابت به خصومت، فقدان لابیهای اثربخش صنفی، ارتباطات حرفهای سست، بدهبستانهای اندک در محیطهای کاری و دوستانه، همگی نشانههایی از یک بیماری جمعی هستند: کمبود سرمایۀ اجتماعی.
اما سرمایۀ اجتماعی چیست؟ آیا سرمایۀ اجتماعی صرفاً اعتماد به دیگران است؟ قطعاً خیر…
زمانی که دو باجناق، که یکی کارمند و دیگری رانندهتاکسی است، نمیتوانند سر یک موضوع ساده با یکدیگر به مفاهمه برسند، آن چیزی که غایب است سرمایۀ اجتماعیست. زمانی که بچههای یک کلاس قرار میگذارند که برای اعتراض به سیستم سرمایش ضعیف مدرسه دستهجمعی غیبت کنند ولی فقط نیمی از آنها پای قرار میمانند، آن چیزی که غایب است سرمایۀ اجتماعیست. زمانی که بازوهای حقوقی شرکتهای دیجیتال نمیتوانند (یا نمیخواهند) منافع مشترک خود را یا یکدیگر در میان بگذارند، و در نتیجه نمیتوانند در راستای منافع یکدیگر در مقابل جریانهای قوانین بازدارنده قد علم کنند، آن چیزی که غایب است سرمایۀ اجتماعیست.
سرمایۀ اجتماعی نخی نامرئی است که پیوند اعضای جامعه را برقرار میکند. نخ قدرتمندی که اگر غایب نمیبود، نه منافع مختلف، نه زبانهای مختلف، نه نظامهای ارزشی مختلف، نه طبقه و قشر و مذهب، هیچکدام قادر نبودند پیوند میان گروههای اجتماعی را بگسلند. فقدان این نخ نامرئی، این زنجیر جادویی، زندگی جمعی همۀ افراد جامعه را در ساحتهای بسیاری متأثر میکند. یک اعتراض کارگری، تا زمانی که فقط دغدغۀ کارگران باشد نمیتواند ثمر دهد؛ ادیان مختلف برای مقابله با مسئلهای مانند تبعیض نژادی نیازی به لشکرکشی علیه یکدیگر ندارند؛ قومهای مختلف با زبانهای متنوع، برای احقاق حقوق اجتماعی خود به یک و فقط یک هویت جمعی نیاز دارند. زنجیر جادویی پوسیده است. زنجیر جادویی جمعی ما.
بهعنوان یک پژوهشگر حوزۀ سیاستگذاری، آموختهام که میتوان پیشپاافتادهترین مسائل اجتماعی را نیز با مفاهیم علمی تشریح کرد. طبعاً این تحلیلها و تفسیرها جای مرثیهخوانی جمعی را تنگ نمیکنند، اما آنچه در این دو مقالۀ کوتاه دنبال کردهام نه یک ماتمنامه بر تکهپارهشدن زندگی اجتماعی ما، بلکه مروری بر این است که سرمایۀ اجتماعی چیست؟ و چرا نیست؟
***
سرمایۀ اجتماعی چیست؟
- از دید بوردیو [1] (1986) سرمایۀ اجتماعی مجموعهای از منابع مادی یا معنوی است که به یک فرد یا گروه اجازه میدهد تا شبکه پایداری از روابط کموبیش نهادینهشده را در اختیار داشته باشد.
- جیمز کلمن [2] (1994) سرمایه اجتماعی را مجموعهای از منابع میداند که در روابط خانواده و سازمان اجتماعی محلی وجود دارند[3].
- فوکویاما [4] (2001) سرمایۀ اجتماعی را مجموعۀ هنجارهای موجود در سیستم اجتماعی میداند که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه شده و پایین آمدن سطح هزینههای تبادل و ارتباطات را سبب میشود [[5]].
- رابرت پاتنام [6] (1993) ابتدا سرمایۀ اجتماعی را یک ویژگی از سازمانهای اجتماعی دانسته است؛ ویژگیهایی از جنس اعتماد، هنجارها، و شبکهها. او در سال 1996 تعریف خود به این مفهوم را اینگونه تعمیم داد که سرمایۀ اجتماعی یک ویژگی از زندگی اجتماعی بوده و افراد را قادر میسازد تا اهداف خود را به شیوۀ مؤثرتری تعقیب کنند. همچنین از نظر وی (2000) شبکههای اجتماعی و ارتباطات اجتماعی بر کاراییهای افراد و گروهها اثرگذراند [[7]]. در کل، پاتنام این سرمایه را وجهی از ساختار اجتماعی و تسهیلکننده همکاری و هماهنگی در جهت رسیدن به منافع مشترک قلمداد میکند [[8]].
بهعنوان یک تعریف ملموستر برای سرمایۀ اجتماعی، میتوان به معرفی و مرور دیدگاه شبکهای پرداخت. پاتنام (2000) میان ارتباط برقرارکردن درونگروهی و برونگروهی تفکیک قائل میشود:
- سرمایۀ اجتماعی پیوندی [9]، برقرارکردن پیوندهای شبکهای درونگروهی است که به مستحکمکردن پیوندهای همجنس و افقی میپردازد. حمایت یک عضو یک خانواده از دیگری، یا حمایت کارمندان یک شرکت از یکدیگر، آن چیزی است که سرمایۀ اجتماعی پیوندی نام دارد: پیوند میان اعضای یک گروه.
- سرمایۀ اجتماعی پلزننده[10]، دلالت بر پیوندهای بیرونی یا فراگروهی میان گروههای اجتماعی واگرا دارد. پلزدن ریشه در پیوندهای غیرهمجنس دارد که در آنها بازیگران بهندرت با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و ممکن است در میزان صمیمیت یا منافع با یکدیگر همارز نباشند. ارتباطات صنفی میان شرکتهای مختلف، یعنی تلاش شرکتها برای پلزدن میان خود و سایرینی که منافع مشترکی با آنها دارند، به افزایش این نوع سرمایۀ اجتماعی برای شرکتها کمک میکند.
درخصوص توازن میان این دو نیرو، که تقویت دو نوع سرمایۀ اجتماعی را بههمراه دارند، اهمیت بسیاری وجود دارد. پژوهشگران نشان دادهاند که بازیگرانی که اعتماد زیادی به ارتباطات نزدیک (سرمایۀ اجتماعی پیوندی) دارند، هنجارهای دروننگر شدید داشته و این دروننگری و تعهد میانگروهی ممکن است به شکلگیری گروههای مافیایی و لابیهای مخرب منجر شود. بنابراین تلفیق سرمایۀ اجتماعی پیوندی با سرمایۀ اجتماعی پلزننده اهمیت زیادی در سلامت ارتباطات در هر صنف و صنعتی دارد.
نمونۀ ملموس دیگر از ترکیب سرمایۀ اجتماعی پیوندی زیاد با سرمایۀ اجتماعی پلزنندۀ کم، گروههای تروریستی مانند داعش است: این گروهها ارتباطات درونی قوی داشته و ارتباط با دنیای بیرون و پلزدن به دنیای بیرون را غیرضروری و مخرب میدانند. نتیجۀ این رفتار این است که نظام هنجاری و ارزشی افراد در این گروهها بهصورت مستقل از نظامهای هنجاری و ارزشی سایر نهادهای اجتماعی شکل گرفته و دیگردشمنانگاری در آنها نهادینه میشود. در مجموع، قطعکردن ارتباطات نهادها و گروههای اجتماعی مختلف بهمعنی شکاندن آن چیزی است که سرمایۀ اجتماعی پلزننده نام داشته و همانطور که پیشتر عنوان شد، در توسعۀ اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی امری حیاتی است.
وولکاک[11] و نارایان[12] در تحقیقات جداگانه دستۀ سومی را نیز به این دستهبندی دوگانه افزودهاند؛
- سرمایۀ اجتماعی ارتباطی [13] عبارت است از روابط عمودی که به افراد کمک میکند به منابع نهادهای رسمی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی دسترسی داشته باشند. نارایان این دستۀ سوم را کارکردهای نهادهای دولتی رسمی نام گذاشته است [[14]]. لابی با دولتها یا نمایندگان مجلس، که برای صنفها و کسبوکارهای مختلف ارتباطی حیاتیست، مستلزم داشتن این نوع از سرمایۀ اجتماعیست.
در شکل زیر، دیدگاه شبکهای به سرمایۀ اجتماعی بهصورت طرحواره نشان داده شده است. مشاهده میشود که شرکتی (یا فردی) میتواند ادعا کند سرمایۀ اجتماعی بالایی دارد که:
- ارتباطات درونگروهی قوی داشته باشد، که پیوند، تعهد و همدلی را بههمراه دارد.
- ارتباط برونگروهی قوی داشته باشد، که مستلزم پل زدن با همتایان و غیرهمتایان بیرونی است.
- ارتباط قوی با قدرت داشته باشد، چه قدرتهای رسمی و چه لابیهای غیررسمی.
در دستهبندی دیگری که مشابه دیدگاه شبکهای بوده و تمرکز بر سرمایۀ اجتماعی سازمانی دارد، برای شرکتها میتوان دو نوع سرمایۀ اجتماعی داخلی و بیرونی را در نظر گرفت [[16]]:
- سرمایۀ اجتماعی داخلی اشاره به منابعی دارد که در داخل سازمان قرار دارند. تعاملات، هماهنگی، همکاری و اعتماد بین کارکنان شاغل در یک شرکت، که میتواند موجب ایجاد جهتگیری جمعی در اهداف، افزایش اعتماد، بهبود دسترسی به منابع و اطلاعات گسترده شده و منبعی برای قابلیتهای پویا در شرکت باشد. سرمایۀ اجتماعی داخل شرکت نهتنها انتشار دانش و اطلاعات داخل شرکت را تقویت میکند، بلکه از رفتار نوآورانه نیز پشتیبانی میکند؛ چراکه همدلی و اعتماد میان کارمندان و اعضای یک شرکت موجب میشود تا دانش فنی و دانش ارزشمند در داخل شرکت آزادانه جریان یابند و نتیجه این خواهد بود که منبع الهام و نیز خلاقیت برای ارائۀ ایدهها و راهحلهای نوآورانه در اختیار کارکنان باشد. در فضای کسبوکاری و بازاری امروز، نیاز مشتریان پویا بوده و شرکتها نیز نیاز دارند برای پاسخ به این نیازها پویا باشند و سطح بالاتری از همکاری و هماهنگی را در فرآیندهای خود داشته باشند. از طرفی لازم است تا منابع دپارتمانهای مختلف بهطور همافزا در شرکت بهکار گرفته شود؛ که این مهم نیز از طریق سرمایه اجتماعی درونی امکانپذیر خواهد شد.
- سرمایۀ اجتماعی بیرونی ارتباطات و روابط بیرونی یک سازمان را برجسته میکند. ارتباطاتی که موجب خواهد شد تا اطلاعات راجع به صنف یا صنعت قابل دسترسی باشند و شرکت عملیات خود را با توجه به محیط بیرونی، و نه صرفاً منابع درونی، تنظیم کند. سرمایۀ اجتماعی بیرونی کمک خواهد کرد تا شرکتها از طریق بهاشتراکگذاری اطلاعات در داخل شبکه به نیاز واقعی مشتریان، و نیز فرصتها و تهدیدهای محیطی، پی ببرند. همچنین شرکت از این مسیر به بینش نسبت به روندهای بازار و توسعه فناوری خواهد رسید. شرکتها از طریق شبکههای همکاری میتوانند هزینهها، ریسکها و عدمقطعیتهای موجود را کاهش دهند؛ چراکه امکان همکاری با سایر بازیگران و دستیابی به اطلاعات بیرونی، اشتراکگذاری و کسب دانش وجود خواهد داشت.
مستقل از اینکه سرمایۀ اجتماعی میان کدام دو جزء از یک شبکه تحلیل میشود، میتوان ماهیت آن را در هر رابطۀ دوبهدویی که برقرار میشود نیز تحلیل کرد. ناهابیت و گوشال[17] (1998) سرمایۀ اجتماعی را شامل سه بعد ساختاری (الگوی روابط شامل پیوندهای موجود و شکل و ترکیب شبکه)، ارتباطی (ماهیت و کیفیت روابط) و شناختی (زبان، کدها و روایتهای مشترک میان افراد شبکه) میدانند [[18]]:
- سرمایۀ اجتماعی ساختاری گوید چگونه، و از طریق چه ساختارهایی، ارتباطات مؤثرتری برقرار کنید. نظامهای مدیریت دانش یکی از ابزارهایی هستند که سرمایۀ اجتماعی ساختاری را در شرکتها تقویت میکنند. سلسلهمراتب سازمانی نیز یکی از ابزارهای کلاسیکی است که تلاش دارد سرمایۀ اجتماعی ساختاری را تقویت کند؛ که البته با پویاییهای لاجرمی که فضاهای اجتماعی و اقتصادی را دچار تحول میکند، یک سلسلهمراتب سازمانی صلب میتواند به ضد خود تبدیل شده و ارتباطات درونگروهی و حتی برونگروهی را تهدید کند.
- سرمایۀ اجتماعی ارتباطی عبارت است از نوع و جنس روابط میان اعضای یک گروه، یا روابط میان دو یا چند گروه. ارتباطات برونسازمانی و مسابقات دارت و پینگپنگ سرمایۀ اجتماعی ارتباطی را افزایش میدهند. یا وجود درک متقابل میان افراد سازمان و مثلاً فراهمکردن ساعت کاری شناور و دورکاری نیز چنین کارکردی دارد.
- سرمایۀ اجتماعی شناختی نیز آن چیزی است که ارتباط برقرارکردن با دیگران را ممکن میکند. آنچه در زمان روزمره با عبارت «زبان همدیگر را نمیفهمیم» عنوان میشود، فقدان سرمایۀ اجتماعی شناختی است. یک متخصص نرمافزار و یک جامعهشناس در یک جلسۀ کاری با یک دستورجلسۀ پیشپاافتاده، ممکن است نتوانند تصمیم اثربخشی بگیرند چراکه حوزۀ دانشی و اندیشهای آنها با یکدیگر فاصلۀ فاحش دارد.
دانشآموزان مدرسهای که در مقدمۀ این متن مطرح شدند، که بنا بود دستهجمعی غیبت کنند تا اعتراض خود به سیستم سرمایش مدرسه را به گوش مدیر برسانند، کجا با یکدیگر به این توافق جمعی رسیدند؟ اگر آنها برای رایگیری، اطلاعرسانی و تصمیمگیری از پیامرسان تلگرام استفاده کرده باشند، آنها ساختار مناسبی را برای کنش خود انتخاب نکردهاند؛ چراکه احتمال اینکه چند دانشآموز نتوانند فیلتر را دور بزنند و از کنش اعتراضی بیخبر بمانند، بالاست. همچنین اگر دختر شروری که محبوبیت اجتماعی کمی دارد پیشروی این حرکت اعتراضی باشد، ممکن است وجاهت این تصمیم مخدوش شود: ارتباط از سوی کسی برقرار شده که اعتباری ندارد. همچنین اگر تعدادی از این دانشآموزان با مشورت والدین خود تصمیم به خیانت به این کنش بگیرند ولی تصمیم خود را به دیگران نگویند، ارتباط لازم برای این تصمیم برقرار نخواهد شد و بنابراین تصمیم جمعی در اثر فقدان سرمایۀ اجتماعی ارتباطی به ثمر نمیرسد. در نهایت نیز اگر این دانشآموزان برای تصمیمگیری خود نتوانند به زبان مشترک حرف بزنند یا با کنایه و غیرمستقیم، بهطوری که توسط دیگران قابلفهم نباشد، نظر خود را بگویند، تشکیل آن پیوند اجتماعی مد نظر و رسیدن به آن منفعت مشترک مقدور نخواهد شد.
در بخش دوم از این مقاله درمورد اینکه سرمایۀ اجتماعی چگونه تشکیل میشود بحث خواهد شد.
[1] Pierre Bourdieu
[2] James Coleman
[3] بر خلاف بوردیو، که سرمایۀ اجتماعی را از آن طبقۀ بورژوا میدانست، کلمن معتقد بود این نوع سرمایه در میان کلیۀ طبقات جامعه وجود دارد.
[4] Francis Fukuyama
[5] Fukuyama, Francis. (2001). “Social capital, civil society and development.” Third world quarterly 22.1
[6] Robert Putnam
[7] نانوایی، علی. و واعظی، هدی. (1397). “سرمایه اجتماعی : مفاهیم و نظریه های اصلی”. کنفرانس بینالمللی دستاوردهای نوین پژوهشی در علوم انسانی و مطالعات اجتماعی و فرهنگی. خرداد، تهران
[8] Putnam, Robert (1995). “Bowling Alone: Americans Declining Social Capital”, journal of Democracy
[9] Bonding
[10] Bridging
[11] Michael Woolcock
[12] Deepa Narayan
[13] Linking
[14] Lee, Robert. (2009). “Social capital and business and management: Setting a research agenda”. Intrernational Journal of Management Reviews
[15] Aldrich, D. P. (2012). “Building resilience: Social capital in post-disaster recovery”. University of Chicago Press.
[16] Tang, Ta-Wei. (2016). “Making innovation happen through building social capital and scanning environment.” International Journal of Hospitality Management 56
[17] Janine Nahapiet and Sumantra Ghoshal
[18] Nahapiet, Janine, and Ghoshal, Sumantra. (1998). “Social capital, intellectual capital and the organizational advantage”. Academy of Management Review, 23