فهرست مطالب
مقدمه:
ایرانیان در چند ماه اخیر در همان ایرانی که پیش از 25 شهریورماه 1401 بود زندگی نمیکنند. از پدیدههای قابلتوجه در چند ماه اخیر پس از کشتهشدن مهسا امینی، سخنگفتن از امیدواری در جامعۀ ایرانی است. جستجو در شبکههای اجتماعی مانند توییتر بهوضوح نشانههایی از این پدیده را میرسانند. امیدواری حالتی بود که ظاهرا تا پیش از شروع تنشها در بین ایرانیان هر روز نحیف و سستتر میشد. آمارهای بالای مهاجرت و نتایج پیمایشهای مختلف بهشدت این سستی را به رخ میکشیدند. اما چند ماهی است که این موجود بیرمق لااقل در میان بخشهایی از جامعه در حال جانگرفتن است. پرسشی که میتوان بر آن تامل کرد این است که این روزها چه در درون خود دارند که امیدواری را از چنان وضع اسفباری هرچند اندک اما به جلو پیش بردهاند؟ ما در چه وضع متفاوتی پیش از کشتهشدن مهسا زندگی میکنیم؟

امیدواری چیست و چرا اهمیت دارد؟
در اصطلاح عموم مردم امیدداشتن وقتی است که میخواهیم چیز خوبی در آینده اتفاق بیفتد. در نتیجه داشتن توقع پیامدهای مثبت را میتوان جزئی از ذات امید دانست. در نظریۀ سیندرز امید بهصورت مجموعهای شناختی تعریف شده است که ناشی است از احساس موفقیت در دو مورد؛ یکی عاملیت (تعیینگر بودن در هدف) و دیگری مسیر (برنامهریزی برای رسیدن به اهداف). در این نظریه سه عنصر برجسته دیده میشود: اهداف، مسیرها و عاملیت. از آن جا که اهداف همان چیزهایی هستند که مردم میخواهند در آینده به دست آورند، باید اکنون برای آن برنامهریزی و اقدام کنند. مسیرها اشاره به تولید حداقل یک مسیر معقول منتهی به اهداف مطلوب دارند. عاملیت هم اشاره دارد به ادراک فرد از قابلیتهایش برای پیشرفتن در مسیرهایی که برای رسیدن به اهداف تولید کرده است. وقتی مردم باور داشته باشند که اراده و توانایی یافتن مسیر برای رسیدن به اهدافشان را دارند امیدوار هستند [3].
ضرورت جانگرفتن دوبارۀ امیدواری از آنجاست که این احساس پیامدهای مثبتی برای فرد و اجتماع امیدوار دارد. این افراد افکار و باورهای مثبتی دارند که آنان را برای حرکت بهسمت اهداف مطلوب فردی و اجتماعیشان کمک میکند [1]. این نوع تفکر هم بر بهزیستی ذهنی و هم بر بارآوری عینی برای فرد اثر میگذارد [3]. امیدواری بهصورت سپری در برابر استرس عمل میکند [2][3]. پیامدهای مثبت ذکرشده نهتنها برای خود فرد امیدوار مفید هستند بلکه میتوانند بر بهزیستی دیگرانی که با یک شخص در ارتباطاند هم تاثیر بگذارند. دنبالکردن اهداف که بخشی از رویکرد امیدوار است هم هیجانات مثبت هم حس معناداری در زندگی را تقویت میکند [3].
امیدواری اجتماعی
منبع امیدواری صرفا از درون فرد نیست و شرایط بیرونی نیز میتوانند این تفکر را ایجاد کنند. عوامل بیرونی مانند خانواده، گروه همسالان و نیروهای مذهبی همگی در شکلدهی به این تفکر موثر هستند. البته در جوامع جمعگرا برخلاف جوامع فردگرا عوامل بیرونی نقش مهمی در دنبالکردن اهداف دارند [2]. هرچند ایران جامعهای است که در میانۀ طیف جمعگرایی و فردگرایی قرار دارد و نمیتوان بهصورت مطلق آن را در یک دسته قرار داد اما همان حد از جمعگرا بودن ایران این معنی را میرساند که مردم از وقایع بیرونی و تعاملاتی که با دیگران دارند اثر میگیرند و حضور و فعالیتهای دیگران میتواند به آنان امید دهد یا آنان را ناامید کند. البته میتوان از سطح فردی امید فراتر رفته و از این تفکر در سطح جمعی صحبت کرد.
امید جمعی به معنای باور فردی به این است که جامعه میتواند به اهداف مطلوب اجتماعی برسد. این امر از طریق تلاش جمعی برای یافتن مسیرهای رسیدن به اهداف محقق میشود. مردم عموما بهصورت همزمان درگیر در اهداف فردی و جمعی میشوند. اهداف جمعی آنهایی هستند که برای افراد مهماند اما همان افراد نمیتوانند بهتنهایی به آنها دست یابند زیرا تلاش جمعی لازم است. مثالهایی از این مورد شامل بسیاری از مسائل شامل نجات محیطزیست، محافظهکاری، کاهش احتمال وقوع جنگ، کاهش بیماری و غیره میشود. برای اینکه مردم بهصورت جمعی بیشتر امیدوار شوند لازم است فضای اجتماعی بر اهداف بلندمدت ارزشمند جمعی مانند ارتقای جامعه تاکید کند [3]. زمانی که در جامعهای مردم باور ندارند که میتوانند به بسیاری از اهدافشان برسند شهروندان ممکن است به این ایده متوسل شوند که زندگی برای آنان یا فرزندانشان در جایی در آینده بهتر خواهد شد. ذهن انسان بهشدت مقاوم است و در طول تاریخ انسانها امید را در شرایط بسیار دشوار نگه داشتهاند. امید برای اهداف تصورشده برای ذهن آرامبخش است و مردم را قادر میسازد تا تحمل کنند. این تحمل با این امید میسر میشود که زندگی نیک پس از مرگ وجود دارد یا این احساس که فرزندان بهتر از والدین زندگی خواهند کرد. به عبارت دیگر چیزی بسیار مثبتتر در فاصلهای دور دیده میشود.
نقش حکومت در شکلدهی به امید
به چند دلیل لازم است از جایگاه امید در حکومت و نقش حکومت در آن سخن گفته شود. اولا از آنجا که حکومت نیرویی قوی است که مردم جوامع و تمام فرهنگ را با یک دیگر متحد میکند در نتیجه این قابلیت را دارد که بسیار بر سطح امید جمعی اثر بگذارد. ثانیا حکومت میتواند تولید اهداف شخصی را برای دستیابی راحت یا سختتر کند. نهایتا حکومت میتواند ایجاد مسیرهای رسیدن به اهداف جمعی را تسهیل کرده یا به تعویق اندازد. از بین حکومتها برخی سطح امید را بهشدت پایین میآورند و چنین کاری پیامدهای منفی را به همراه دارد و در عوض برخی امید را افزایش میدهند.
مردمی که در حکومتهای با امید جمعی پایین زندگی میکنند در شرایطی هستند که سیاستهای حکومتی میتوانند دستیابی به اهداف شخصی را به جای تسهیل مسدود کنند (مثلا سیاست مالیاتی که به صورت ناعادلانهای برای کسبوکارهای نوپای کوچک بسته میشود). چنین حکومتهایی دستیابی به اهداف جمعی را هم با تشویقنکردن افراد برای اینکه با یک دیگر ایدهپردازی و کار کنند مسدود میکند. سه پیامد عمدۀ چنین حکومتهایی عبارتاند از: مردمی که با ناامیدی و یاس اشباع شدهاند چرا که تلاش میکنند تا تحت قوانینی زندگی کنند که به نظر میرسد تنها رشد شخصیشان را به عقب میراند. چه انسانها و چه غیرانسانها وقتی احساس میکنند که در راه عملیکردن خواستههایشان به عقب رانده شدهاند بهراحتی خشونت میورزند. ثانیا مردمی که توسط حکومتشان مایوس میشوند میتوانند قربانی فرهنگ امید کم شوند. که در آن طبقۀ پایین کاملا یادگرفتهاند که افکاری با عاملیت پایین را پرورش دهند. به صورت خلاصه اگر حکومت محیطی را ایجاد کند که در آن افزایش شایستگی و تلاش ممکن نباشد تمامی گروههای مردم بهسادگی دست از تلاش برمیدارند. در چنین حکومتی مردم در مواجه با بحرانهای اجتماعی جمعی و محیطی احساس یاس میکنند. مردم واقعا میآموزند که تسلیم شوند وقتی تلاشهایشان برای به انجامرساندن اهداف مشخصی مکررا سرکوب میشود. در مقابل برخی از حکومتها امید را در جامعه افزایش میدهند.
حکومتهای با امید بالا ترقی و جابهجایی افراد را در جایگاههای اقتصادی و اجتماعی تنها بر مبنای شایستگی و تلاششان تسهیل میکنند. حکومت با امید بالا زمینه و امکان دستیابی به اهداف جمعی را تسهیل میکند. چنین امری نیازی به برنامههای بزرگ حکومتی ندارد و در عوض حکومتها میتوانند با پیشنهاد پاداشهایی باعث شوند گروههای مختلف اجتماعی با حرکت در سمت اهداف اجتماعی منتفع شوند. اما چگونه میتوان در شرایطی که افراد اهداف مختلفی براساس باورهای مختلف دارند اهدافی اجتماعی داشت که از جانب حکومتها هم تشویق و حمایت شوند؟
اهداف متضاد مردم و امید جمعی
در فضای پستمدرن افراد مجموعهباورهایی ندارند که آنان را هدایت کند. بهدلیل اینکه مجموعهای از اهداف نیست که در جامعه بر سر آنان توافق وجود داشته باشد. در نبود چنین اهداف مشترکی هر یک از افراد با عاملیت و اخلاقیات فردی خود حرکت میکند که در آن منفعت شخصیاش را در اولویت میبیند. اخلاقیات افراد جامعه بهعنوان یک ملت تا جایی رشد مییابند که بتوان با یکدیگر بر سر مجموعهای از اهداف دوجانبه به توافق رسید. به زبان سادهتر، اخلاقیات از بهاشتراکگذاری و بهکارگیری خود به سمت مجموعهای از اهداف مثبت جمعی میآید. به میزانی که افراد با جامعه خود هویتیابی میکنند ادعای اخلاقی آن را میپذیرند تا به یکدیگر ملحق شده و اهداف مشترکی را دنبال کنند. امید از احساس درارتباطبودن با دیگر مردم متولد میشود و تعهد اخلاقی وقتی تسهیل میشود که بتوان اهداف مهمی را به اشتراک گذاشت.
هرچند امید در شرایط عادی اجتماعی آرامبخش است باید در نظر گرفت که امکان دستیابی به اهداف مطلوب در طول زندگی فرد همواره فراهم نیست. در این شرایط اکثریت نه اقلیت مردم اجازه دارند که امیدوار باشند. متاسفانه اگر جمعیت بزرگی از جامعه نتوانند در این روحیه همراه باشند حجم عظیمی از استعدادها هدر میروند. در این شرایط رویکرد جامعه نسبت به اهداف تنها این اجازه را میدهد که نمونه کوچک گلچین و یک دستی از جامعه موفق شوند. اگر تغییرات لازم همان طور که اشاره شد داده شوند دسترسی به اهداف بسیار پاداشدهنده برای جامعه فراهم میشود. برای زندهنگهداشتن امید در جامعه باید دسترسی برای بخش بزرگتری از ساکنین جامعه به اهدافی با طول زیاد و متنوع فراهم شود. اگر برای نگهداشتن امید در سطح فردی و اجتماعی تلاش نشود جامعه از وضع تنش به نقطۀ جوش میرسد.

امید و انقلاب
تاریخ میگوید که انقلابها وقتی شعلهور میشوند که تعداد زیادی از مردم به این نتیجه میرسند که دیگر نمیتوانند تحت شرایطی که در آن اهداف مطلوبشان دستنیافتنی است زندگی کنند. وقتی تعدادی از مردم با این رویکرد به تعداد بحرانی میرسد امید برای سیستم تازه انفجارهای اجتماعی را زنده میکند. درحالی که این درست است که امید میتواند برای مقطعی از زمان آرامبخش باشد اما وقتی تعداد زیادی از مردم در دنبالکردن اهداف ارزشمندشان مسدود شدهاند میتواند کاملا بهصورت سیال به شکل انقلاب درآید. جوامع موفق در نتیجه باید دائما بازاریابی کنند که آیا به اکثریت مردم دسترسی به چنین اهدافی را پیشنهاد میدهند یا خیر. [4]
به نظر میآید وضعیت ایران پیش از شروع اعتراضات در اواخر شهریورماه درست شرایط یک جامعه با امید سطح پایین بود. چرا که بهسبب بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ادراک افراد این بود که یا نمیتوانند اهداف متنوعی در سطح فرد و جمع تعیین کنند -زیرا که گزینههای اندک و ناکافی برای رشد فردی و جمعی دیده میشد- یا اینکه مسیری برای رسیدن به اهداف خود نمییافتند. در نتیجه برای کسانی که امکان مهاجرت چه برای خودشان چه فرزندانشان وجود داشت میل و اقدام برای این کار و برای کسانی هم که این امکان را نداشتند سوختن و ساختن در این دنیا و تلاش برای رسیدن به دنیایی بهتر پس از مرگ تنها منابع امید به نظر میرسیدند. اما جرقۀ کشتهشدن مهسا امینی و شروع اعتراضات شرایط را دگرگون کرد.
اینطور احتمال میرود که در این اعتراضات کسانی بیشترین مشارکت را بهویژه به صورت رادیکال داشته و دارند که پیش از این کمترین امید را نسبت به تحقق اهداف خود در حکومت فعلی داشتهاند و بیشترین امید را به تغییر این حکومت. چرا که این گروه از مردم از طرفی به این درک رسیدهاند که نمیتوانند در حکومت فعلی به اهداف خود برسند و مسیری برای رسیدن به همان اندک گزینههای هدف پیشرو وجود ندارد. از طرف دیگر به این امیدوار شدهاند که به اهداف خود از مسیر تغییر حکومت میرسند و همین احساس امیدواری را در آنها ایجاد کرده است. البته این درک تحت تاثیر عوامل بیرونی مانند خانواده، دوستان، رسانهها و غیره نیز بوده است. این که عدهای هستند که حامی فرد در مسیر اعتراضات هستند احساس امیدواری را بیشتر میکند. در نتیجه میتوان در شرایط فعلی دید که بخشی از جامعه ناامید از رسیدن به اهداف در حکومت فعلی و امیدوار به آن با گذر از این حکومت هستند. در چنین شرایطی لازم است حکومت اگر به بقای خود میاندیشد لازم است تغییراتی در این شرایط ایجاد کند.
به نظر میرسد تغییری که میتواند مسیر بهینهای ایجاد کند این باشد که افراد جامعه مسیر رسیدن به اهداف خود را در همین حکومت ببینند. هرچند در هیچ جامعهای نمیتوان به توافق یکپارچهای در اهداف جمعی مطلوب رسید اما باید شرایطی را فراهم کرد احساس بنبست نسبت به تحقق اهداف در عدۀ قابلتوجهی از مردم جامعه وجود نداشته باشد. لازم است مردم احساس کنند که گزینههای هدف و مسیرهای اقدام برای رسیدن به آنان بهاندازۀ کافی وجود دارد تا واقعا احساس امیدواری داشته باشند و در نهایت به شکلی رادیکال خواستار تغییر ساختار از اساس نباشند. اگر چنانچه این اعتراضات به شدت بیشتر سرکوب شوند و پاسخ امیدوارکنندهای به آنان داده نشود پیش بینی میشود که نهتنها این امیدواری در این بخش از جامعه خشکیده میشود بلکه بر خیل مایوس جامعه افزوده میشود و نهایتا احساس جمعی از بدبختی با حدت بیشتری جان میگیرد.
منابع:
[1] Kimhi, Shaul et al. “Prediction of Hope and Morale During COVID-19.” Frontiers in psychology vol. 12 739645. 22 Sep. 2021.
[2] Bernardo, Allan B I, and Norman B Mendoza. “Measuring hope during the COVID-19 outbreak in the Philippines: development and validation of the state locus-of-Hope scale short form in Filipino.” Current psychology (New Brunswick, N.J.) vol. 40,11 (2021): 5698-5707.
[3] Jin, Borae and Yong-Chan Kim. “Rainbows in the society: A measure of hope for society.” Asian Journal of Social Psychology 22 (2018): 18–27.
[4] Snyder, C. R., & Feldman, D. B. (2000). Hope for the many: An empowering social agenda. In C. R. Snyder (Ed.), Handbook of hope: Theory, measures, and applications (pp. 389–412). Academic Press.